کمی بعد متوجه شد برای بهتر فهمیدن ترکی باید عربی و فارسی بیاموزد، و این آغاز عشقی بود که تا پایان عمر او را رها نکرد. سال ۱۸۸۷ مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه کمبریج گرفت و همانجا با سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزا ملکم خان آشنا شد.
به گزارش کاویان گلد به نقل از مهر، روز بیستم دسامبر ۱۹۰۸ [۲۹ آذر ۱۲۸۷] کاغذ نامهای برداشت و برای دوستش سر دنیس راس نوشت: «عدم همدردی تو با مشروطیت ایران خیلی مرا ناراحت میسازد و من آن را به این امر مربوط میدانم که تو در بین انگلیسیان مقیم هند هستی و محیط فاسد آنها در تو اثر گذاشته است… البته تو رهبران دسته ملی را نمیشناسی و نمیتوانی بدانی چه مردان صدیق قابل و خوبی هستند. مقالهای فوقالعاده زشت و گمراهکننده در روزنامه دیدم… و فکر میکنم این نوشته، نماینده نحوه فکر انگلیسیان مقیم هند است. به هر حال ترکها باعث رواج این دروغ شدهاند که آسیاییها نمیتوانند حکومت مشروطه داشته باشند، ولی اگر خدا بخواهد ایرانیان عکس این را ثابت خواهند کرد.»
ادوارد گرانویل براون (Edward Granville Browne) زاده ۷ فوریه ۱۸۶۲ [۱۸ بهمن ۱۲۴۰] و درگذشته به ۵ ژانویه ۱۹۲۶ [۱۵ دی ۱۳۰۴] پسر مردی بود که کارخانه کشتیسازی داشت؛ سر بنجامین براون دلش میخواست فرزندش هم وارد همین کار شود. او که در گلاسترشر به دنیا آمده بود، بعد از تحصیلات ابتدایی به کالج ایتن فرستاده شد تا مهندس شود؛ اما تصمیم دیگری گرفت و ۱۶ ساله نشده مدرسه فنی را ترک کرد. پدر او را به کمبریج فرستاد تا پزشکی بخواند. همان وقتها و در میانه جنگ امپراطوری عثمانی و روسیه به شرق و زبان ترکی علاقهمند شد و رفت تا به روش خودش ترکی بیاموزد. هرچه میتوانست میخواند و با هرکسی که ترکی حرف میزد وارد گفتوگو میشد، و با این روش به طور عجیبی توانست این زبان را بیاموزد.