به گزارش کاویان گلد، ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه نیم‌روز سه‌شنبه ۲۶ دی ۵۷ شاه برای همشه ایران را ترک کرد. روزنامه‌های «کیهان» و «اطلاعات» در همان روز با درشت‌ترین فونت در صفحات نخست خود تیتر زدند «شاه رفت» و مردم از خوشحالی به خیابان‌ها ریختند. پیاده‌ها بین رهگذران شیرینی پخش می‌کردند و سواره‌ها با بوق‌های متوالی خوشحالی خود را ابراز می‌داشتند. اما خود محمدرضا در آن لحظات چه احساسی داشت؟ در ادامه روایت شاه را از لحظه‌ی خروجش از کشور به نقل از کتاب «پاسخ به تاریخ» می‌خوانیم:

قرار بر این شد که شهبانو و من، پس از این‌که آقای بختیار از مجلسین رای اعتماد گرفت برای چند هفته استراحت و تمدد اعصاب ایران را ترک کنیم. آخرین روزهای اقامت در تهران، سخت دشوار بود و شب‌ها با بی‌خوابی گذشت. می‌بایست روزها همچنان به کار خود ادامه دهم، حال آن‌که تاریخ حرکت نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و لحظه‌ای از وضع دل‌خراش ایران فراغ نبودم.

نمی‌توانم احساسات خود را به هنگامی که به اتفاق شهبانو ایران را ترک می‌کردیم وصف نمایم. به حکم تجربه‌ی طولانی و احساس قلبی، نسبت به آینده سخت نگران بودم. آرزو داشتم سفر من موجب پیدایش آرامش و تسکین تشنجات شود. امیدوار بودم بخت با شاپور بختیار یاری کند و وی بتواند کاری انجام دهد و سرانجام وطن از ویرانی و نابودی نجات یابد."/>

شاه: آخرین روزهای اقامت در تهران، سخت دشوار بود و شب‌ها با بی‌خوابی گذشت/ آرزو داشتم سفر من موجب پیدایش آرامش و تسکین تشنجات شود

نمی‌توانم احساسات خود را به هنگامی که به اتفاق شهبانو ایران را ترک می‌کردیم وصف نمایم. به حکم تجربه‌ی طولانی و احساس قلبی، نسبت به آینده سخت نگران بودم. آرزو داشتم سفر من موجب پیدایش آرامش و تسکین تشنجات شود.

شاه: آخرین روزهای اقامت در تهران، سخت دشوار بود و شب‌ها با بی‌خوابی گذشت/ آرزو داشتم سفر من موجب پیدایش آرامش و تسکین تشنجات شود

به گزارش کاویان گلد، ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه نیم‌روز سه‌شنبه ۲۶ دی ۵۷ شاه برای همشه ایران را ترک کرد. روزنامه‌های «کیهان» و «اطلاعات» در همان روز با درشت‌ترین فونت در صفحات نخست خود تیتر زدند «شاه رفت» و مردم از خوشحالی به خیابان‌ها ریختند. پیاده‌ها بین رهگذران شیرینی پخش می‌کردند و سواره‌ها با بوق‌های متوالی خوشحالی خود را ابراز می‌داشتند. اما خود محمدرضا در آن لحظات چه احساسی داشت؟ در ادامه روایت شاه را از لحظه‌ی خروجش از کشور به نقل از کتاب «پاسخ به تاریخ» می‌خوانیم:

قرار بر این شد که شهبانو و من، پس از این‌که آقای بختیار از مجلسین رای اعتماد گرفت برای چند هفته استراحت و تمدد اعصاب ایران را ترک کنیم. آخرین روزهای اقامت در تهران، سخت دشوار بود و شب‌ها با بی‌خوابی گذشت. می‌بایست روزها همچنان به کار خود ادامه دهم، حال آن‌که تاریخ حرکت نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و لحظه‌ای از وضع دل‌خراش ایران فراغ نبودم.

نمی‌توانم احساسات خود را به هنگامی که به اتفاق شهبانو ایران را ترک می‌کردیم وصف نمایم. به حکم تجربه‌ی طولانی و احساس قلبی، نسبت به آینده سخت نگران بودم. آرزو داشتم سفر من موجب پیدایش آرامش و تسکین تشنجات شود. امیدوار بودم بخت با شاپور بختیار یاری کند و وی بتواند کاری انجام دهد و سرانجام وطن از ویرانی و نابودی نجات یابد.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *