سینمای ایران در منگنه سرمایه‌سالاری، سانسور و سقوط فرهنگی / هشدار منتقد سینما: فرهنگ عمومی به سراشیبی سقوط افتاده است

در سال‌هایی نه‌چندان دور، سینمای ایران بستری برای تلفیق اندیشه و سرگرمی بود؛ اما امروز، آن پیوند اصیل گسسته شده و سینما به صنعتی بدل گشته که تنها هدفش، خنداندن لحظه‌ای مخاطب است؛ آن هم بی‌هیچ تعمقی و بی‌هیچ اثری ماندگار.

سینمای ایران در منگنه سرمایه‌سالاری، سانسور و سقوط فرهنگی / هشدار منتقد سینما: فرهنگ عمومی به سراشیبی سقوط افتاده است

ریحانه اسکندری: روزی روزگاری، در تار و پود سینمای ایران، حتی خنده‌های بلند هم معنا داشت؛ خنده‌های از سر فهم، خنده‌هایی که از دل زندگی بیرون می‌آمدند. فیلم‌هایی مثل «لیلی با من است» یا «اجاره‌نشین‌ها» نه فقط مردم را می‌خنداندند، بلکه میان لبخند و اشک، آن‌قدر حرف داشتند که تماشاگر را با ذهنی درگیر از سالن بیرون می‌فرستادند. اما حالا، گویا معادله عوض شده؛ انگار خندیدن، بی‌دلیل‌ترین نیاز امروز مردم شده و سینما، فقط تأمین‌کننده این نیاز ساده و آنی است. از کِی و چرا، مخاطب سینما از تفکر به فقط تفریح رسید؟ از کجا این سراشیبی شروع شد که امروز آثار سخیف، صدرنشین جدول فروش‌اند و فیلم‌هایی با هویت فرهنگی، یا مجوز نمی گیرند یا آن فروشی که انتظار می‌رود برایشان به دست نمی‌آید.

این فقط یک تغییر در ذائقه نیست؛ یک نشانه است، یک زنگ خطر برای آنچه فرهنگ عمومی یا سلیقه جمعی می‌نامیم. چه شد که روایت‌های اجتماعی، نقدهای هنرمندانه، زبان طنازانه‌ای که روزی به جامعه می‌نگریست، جایش را به کمدی‌های دم‌دستی و بی‌ریشه داد؟

نکته قابل توجه این است که بخش اعظمی از آثار امروزی تبدیل به یک سرگرمی یک بار مصرف شده‌اند که مخاطب برای دوم به سختی به سراغشان می‌رود یا حداقل بعد از تماشا چیز خاصی از آن‌ها را به خاطر ندارد. اگر روزی فیلم‌سازان بزرگ آثاری ساخته‌اند که علی‌رغم تغییر نسل و تغییر ذائقه هنوز هم دیده می‌شوند و پربحث هستند، سوالی که پیش می‌آید این است که چه چیزی محصولات هنری جدید را از آن فضای عمیق اجتماعی و فکری دور کرده است؟

برای واکاوی این سیر نزولی، گفتگویی با شاهین امین ، منتقد باسابقه سینمای ایران انجام داده‌ایم؛ او از دلایل این فروپاشی ذوق فرهنگی، از نقش دستگاه‌های سیاست‌گذار، اقتصاد ناسالم، سانسور، و حتی سقوط زبان و ادبیات عمومی گفت. در ادامه، متن این این گفت‌وگو را می‌خوانید.

برای شروع بحث به این نکته اشاره می‌کنم که  ما می‌توانیم بسیاری از فیلم‌های دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ را بارها ببینیم، اما امروز اغلب فیلم‌هایی که تاریخ تولید روز دارند پیش از پایان تاریخ اکران کهنه می‌شوند. چگونه به این وضعیت دچار شدیم؟ در دهه ۶۰، ۷۰ و حتی اوایل دهه ۸۰ ، هنوز پول ارزش اول و مسلط جامعه نبود. بخشی از مدیران، سیاست‌گذاران صاحب ایده و برنامه، دغدغه فرهنگ برایشان جدی بود. داشتن دغدغه فرهنگی و کیفیت سینمایی آن روزها یک ارزش قابل اعتنا و اتکا بود. همه چیز به جدول فروش و جذب سرمایه‌گذار پولدار خلاصه نمی‌شد. نمی‌گویم در آن روزگار فیلم ضعیف تولید نمی‌شد اما حداقل بخش مهمی از فعالیت سینمایی که به سینمای بدنه هم تعلق داشتند می‌توانستند بین دغدغه‌های فرهنگی و مسائل اقتصادی تعادلی قابل درک برقرار کنند. در نتیجه فیلم‌های ماندگار و آثار متوسطی که واجد کیفیت‌های لازم باشند نسبت به امروز بیشتر بود. ولی الان، پول با فاصله زیاد بالاتر از هر ارزش دیگری ایستاده است و سرمایه‌سالاری  صنعت سینما را کاملا فتح کرده است. 

شاهین امین

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *