به گزارش کاویان گلد، در پاییز ۱۳۷۶ خبرنگاری یکی از مجلات فرانسوی با عنوان Le Magazine Littéraire موفق شد با سید حسن نصرالله دبیرکل فقید حزب‌الله لبنان که آن زمان ۳۷ سال داشت به گفت‌وگو بنشیند. سید حسن در بخشی از آن گفت‌وگو از زندگی شخصی‌اش صحبت کرد. متن کامل این گفت‌وگو بعدها در بخشی از کتابی کوچکی با عنوان «نصرالله» به همت محمدرضا زائری منتشر شد. آن‌چه در پی می‌خوانید بخش‌هایی از پاسخ‌های سید حسن نصرالله در گفت‌وگو با نشریه‌ی فرانسوی یادشده به نقل از کتاب «نصرالله» است.

پدرم سید عبدالکریم، میوه و سبزی‌ می‌فروخت و برادرانم نیز به او کمک می‌کردند. بعد از مدتی که وضع مالی‌اش قدری بهتر شد یک مغازه‌ی کوچک بقالی در کنار خانه راه انداخت و من معمولا برای کمک کردن به او آنجا می‌رفتم. توی مغازه یک عکس از امام موسی صدر به دیوار نصب شده بود و من روی صندلی روبه‌روی این عکس می‌نشستم و به آن خیره می‌شدم و همیشه آرزویم این بود که روزی مثل او بشوم."/>

سید حسن نصرالله به روایت خودش: آرزویم بود مثل امام موسی صدر بشوم/ مدتی است داستان زندگی شارون را می‌خوانم

بعدها یعنی وقتی که به بازوریه برگشتیم، به صفوف جنبش امل پیوستم و این انتخاب ناشی از یک علاقه و میل شدید بود، چون خیلی شیفته‌ی امام موسی صدر بودم. آن موقع هنوز پانزده سال بیش‌تر نداشتم و جنبش امل به عنوان «حرکت محرومان» معروف بود

سید حسن نصرالله به روایت خودش: آرزویم بود مثل امام موسی صدر بشوم/ مدتی است داستان زندگی شارون را می‌خوانم

به گزارش کاویان گلد، در پاییز ۱۳۷۶ خبرنگاری یکی از مجلات فرانسوی با عنوان Le Magazine Littéraire موفق شد با سید حسن نصرالله دبیرکل فقید حزب‌الله لبنان که آن زمان ۳۷ سال داشت به گفت‌وگو بنشیند. سید حسن در بخشی از آن گفت‌وگو از زندگی شخصی‌اش صحبت کرد. متن کامل این گفت‌وگو بعدها در بخشی از کتابی کوچکی با عنوان «نصرالله» به همت محمدرضا زائری منتشر شد. آن‌چه در پی می‌خوانید بخش‌هایی از پاسخ‌های سید حسن نصرالله در گفت‌وگو با نشریه‌ی فرانسوی یادشده به نقل از کتاب «نصرالله» است.

پدرم سید عبدالکریم، میوه و سبزی‌ می‌فروخت و برادرانم نیز به او کمک می‌کردند. بعد از مدتی که وضع مالی‌اش قدری بهتر شد یک مغازه‌ی کوچک بقالی در کنار خانه راه انداخت و من معمولا برای کمک کردن به او آنجا می‌رفتم. توی مغازه یک عکس از امام موسی صدر به دیوار نصب شده بود و من روی صندلی روبه‌روی این عکس می‌نشستم و به آن خیره می‌شدم و همیشه آرزویم این بود که روزی مثل او بشوم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *