****

آیا داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن ممکن است؟ در پاسخ به این پرسش که آیا داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن ممکن است، باید گفت که با توجه به نقدهای مک‌اینتایر، تحقق این هدف در چارچوب ساختارهای کنونی بعید به نظر می‌رسد. بااین‌حال، بازگشت به سنت‌های فضیلت‌گرایانه ارسطویی و تشکیل اجتماعات کوچک می‌تواند راهکاری عملی برای بازسازی اخلاق و سیاست فضیلت‌محور باشد. این فرآیند نیازمند تغییرات بنیادین در آموزش، سیاست و اقتصاد است و احتمالاً به زمان زیادی نیاز دارد. اما اگر این تغییرات به درستی انجام شوند، می‌توان امیدوار بود که سیاست به عرصه‌ای برای پرورش فضایل انسانی و دستیابی به خیر مشترک تبدیل شود. در این یادداشت، توضیحات بیشتری را دربارۀ این موضوع بیان کرده‌ایم. راهکارهایی برای کنش سیاسی فضیلت‌مندانه از نگاه مک‌اینتایر

جهان مدرن با پیچیدگی‌های اجتماعی، فردگرایی گسترده و شکاف عمیق میان اخلاق، سیاست و اقتصاد، بستری را فراهم آورده که در آن داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه به چالش کشیده شده است. این موضوع همواره مورد توجه بسیاری از فیلسوفان بوده است. برای مثال، هانا آرنت در وضع بشر (The Human Condition) بر اهمیت تعامل آزاد انسان‌ها در عرصه عمومی تأکید می‌کند و کنش سیاسی را عرصه‌ای برای ظاهر شدن افراد به‌عنوان شهروندانی آزاد می‌داند.

جان رالز در نظریه‌ای درباره عدالت (A Theory of Justice) عدالت را به‌عنوان فضیلت اصلی نهادهای اجتماعی معرفی می‌کند و چارچوبی بی‌طرفانه برای سیاست‌ورزی فضیلت‌مندانه ارائه می‌دهد. در مقابل، میشل فوکو در آثار خود مانند اراده به دانستن (The Will to Knowledge) و مراقبت و تنبیه (Discipline and Punish)، سیاست را بیشتر عرصه‌ای برای نقد و مقاومت در برابر ساختارهای قدرت می‌داند. چارلز تیلور در سرچشمه‌های خود (Sources of the Self) با نقد فردگرایی مدرن، به اهمیت بازتعریف خیر مشترک برای احیای کنش سیاسی فضیلت‌مندانه می‌پردازد. ژاک رانسی‌یر در عدم توافق (Disagreement)، سیاست را عرصه‌ای برای بازتعریف قدرت و حقوق گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده می‌داند و جودیت باتلر در زندگی‌های به‌حساب‌نیامده (Precarious Lives) بر مقاومت علیه هنجارهای سرکوبگر تأکید می‌کند.

این فیلسوفان هر یک با زاویه‌ای متفاوت به امکان کنش سیاسی فضیلت‌مندانه پرداخته‌اند. بااین‌حال، در این جستار تمرکز ما بر دیدگاه السدر مک‌اینتایر است. او در آثار مهم خود مانند در پی فضیلت (After Virtue) و سه روایت رقیب از تحقیق اخلاقی (Three Rival Versions of Moral Enquiry)، به نقد مدرنیته و بازیابی سنت فضیلت‌گرایی ارسطویی می‌پردازد و از امکان سیاست‌ورزی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن سخن می‌گوید. به باور مک‌اینتایر، اخلاق مدرن دچار بحران انسجام است. او در کتاب در پی فضیلت، جهان مدرن را به جامعه‌ای تشبیه می‌کند که دانشمندان آن تمامی اصول علمی را نابود کرده‌اند و نسل‌های بعدی تلاش می‌کنند بدون داشتن دانش صحیح، علم را بازسازی کنند (Macintyre, 2007, pp. 1–۳).

او این تمثیل را به آشفتگی اخلاقی جهان مدرن تعمیم می‌دهد و معتقد است که با جدا شدن اخلاق از سایر عرصه‌های زندگی، به‌ویژه سیاست و اقتصاد، اصول اخلاقی از منبع خود تهی شده‌اند و به اموری دلبخواهی تبدیل شده‌اند (Macintyre, 2007, p. 43). در چنین شرایطی، مردم از زبان اخلاق برای بیان ترجیحات شخصی یا منافع کوتاه‌مدت خود استفاده می‌کنند. مک‌اینتایر این وضعیت را «عاطفه‌گرایی» می‌نامد؛ یعنی وضعیتی که در آن اصول اخلاقی دیگر نمی‌توانند به‌عنوان معیاری مشترک و جهانی برای ارزیابی اعمال انسان‌ها به کار روند (Macintyre, 2007, pp. 11–۱۳).

به همین دلیل، مفهوم «خیر اجتماعی» در جهان مدرن جایگاه خود را از دست داده و سیاست‌ورزی به عرصه‌ای برای رقابت قدرت، شهرت و ثروت تبدیل شده است (Macintyre, 2007, pp. 23–۲۴). از دید مک‌اینتایر، سیاست مدرن بر فردگرایی و رقابت بنا شده است. دولت‌های لیبرال ادعا می‌کنند که در مورد بهترین شیوۀ زندگی بی‌طرف هستند، اما در عمل، به شکل‌گیری نابرابری‌های ساختاری و تحمیل ارزش‌های خاص می‌پردازند (Macintyre, 2007, pp. 252–۲۵۴). برای مثال، در بحث‌هایی مانند سقط جنین یا حقوق اقلیت‌ها، سیاست‌مداران مدرن اغلب درگیر نزاع‌هایی می‌شوند که ریشه در نبود معیاری مشترک برای خیر انسانی دارند (Macintyre, 2007, pp. 6–۷). این نزاع‌ها نه‌تنها راه‌حلی برای مشکلات ارائه نمی‌دهند، بلکه موجب تشدید تعارضات اجتماعی می‌شوند. السدیر مک اینتایر

او بر این باور است که ساختارهای سیاسی مدرن، حتی در شکل دموکراتیک خود، عملاً الیگارشیک هستند؛ چراکه قدرت در دست اقلیتی از نخبگان متمرکز است (Knight, 1998, p. 237). او همچنین نقدی جدی بر اقتصاد سرمایه‌داری وارد می‌کند، زیرا این نظام اقتصادی بر انگیزه‌های بیرونی مانند پول و شهرت تأکید دارد و انسان‌ها را از دنبال کردن انگیزه‌های درونی و فضیلت‌محور بازمی‌دارد (Macintyre, 2007, pp. 190–۱۹۶). برای بازگرداندن انسجام به اخلاق و سیاست، باید به سنت‌های فضیلت‌گرایانه ارسطویی بازگشت. در این سنت، انسان موجودی غایت‌مند است که سعادت او در تحقق استعدادها و فضایل اخلاقی‌اش نهفته است (Macintyre, 2007, pp. 220–۲۲۱). ارسطو بر این باور بود که زندگی اخلاقی و سیاسی باید بر اساس عقلانیت و هدف‌مندی طراحی شود و خیر مشترک به‌عنوان غایت اصلی سیاست در نظر گرفته شود (ارسطو، ۱۳۷۸، ص ۴۷).

مک‌اینتایر با الهام از این دیدگاه، تأکید می‌کند که سیاست باید به عرصه‌ای برای پرورش فضایل تبدیل شود. او پیشنهاد می‌دهد جوامع کوچک‌تری تشکیل شوند که در آن‌ها افراد بتوانند از طریق دیالوگ و همکاری، اصول اخلاقی مشترکی ایجاد کنند و به خیر جمعی دست یابند (Macintyre, 1999, p. 131). این جوامع می‌توانند به‌عنوان الگویی برای بازسازی ساختارهای سیاسی و اقتصادی عمل کنند و از ارزش‌های انسانی در برابر تأثیرات منفی مدرنیته محافظت کنند. مک‌اینتایر بر این باور است که اجتماعات کوچک، بستری مناسب برای رشد فضایل و تقویت حس تعلق اجتماعی فراهم می‌کنند (Macintyre, 2007, pp. 190–۱۹۱). در این اجتماعات، مردم به جای رقابت بر سر قدرت و ثروت، برای دستیابی به خیر مشترک تلاش می‌کنند. او مثالی از بازی شطرنج ارائه می‌دهد؛ کودکی که برای دریافت جایزه شطرنج بازی می‌کند، ممکن است هرگز از خود بازی لذت نبرد و حتی به تقلب متوسل شود. اما اگر او به دلیل علاقه‌مندی به خود بازی شرکت کند، می‌تواند از مزایای حقیقی آن بهره‌مند شود (Macintyre, 2007, pp. 188–۱۸۹).

با این حال، بازگرداندن سیاست فضیلت‌محور به جهان مدرن با چالش‌های عملی فراوانی مواجه است. از یک سو، نهادهای سیاسی و اقتصادی کنونی مقاومت شدیدی در برابر تغییر نشان می‌دهند. از سوی دیگر، مردم عادی نیز به دلیل درگیری با مشکلات روزمره، انگیزه و زمان کافی برای مشارکت فعال در سیاست فضیلت‌محور ندارند (Macintyre, 1999, pp. 145–۱۴۶). برای غلبه بر این چالش‌ها، مک‌اینتایر پیشنهاد می‌دهد که آموزش و پرورش به‌عنوان ابزاری برای پرورش فضایل و آگاهی‌بخشی استفاده شود. او همچنین معتقد است که دانشگاه‌ها و برنامه‌های درسی باید به گونه‌ای طراحی شوند که افراد را برای مشارکت در سیاست فضیلت‌محور آماده کنند (Macintyre, 1990, p. 80). علاوه بر این، رسانه‌ها و گروه‌های اجتماعی می‌توانند نقش مهمی در ترویج ارزش‌های فضیلت‌محور ایفا کنند.

در پاسخ به این پرسش که آیا داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن ممکن است، باید گفت که با توجه به نقدهای مک‌اینتایر، تحقق این هدف در چارچوب ساختارهای کنونی بعید به نظر می‌رسد. بااین‌حال، بازگشت به سنت‌های فضیلت‌گرایانه ارسطویی و تشکیل اجتماعات کوچک می‌تواند راهکاری عملی برای بازسازی اخلاق و سیاست فضیلت‌محور باشد. این فرآیند نیازمند تغییرات بنیادین در آموزش، سیاست و اقتصاد است و احتمالاً به زمان زیادی نیاز دارد. اما اگر این تغییرات به درستی انجام شوند، می‌توان امیدوار بود که سیاست به عرصه‌ای برای پرورش فضایل انسانی و دستیابی به خیر مشترک تبدیل شود.

منابع:

ارسطو، ۱۳۷۸، نیکوماخوس، مترجم: محمد حسن لطفی تبریزی، تهران: طرح نو.

مکینتایر، السدر، ۱۳۹۳، در پی فضیلت، تحقیقی در نظریه اخلاقی، حمید شهریاری، محمدعلی شمالی، تهران: سمت، چاپ دوم.

ــــ، ۱۳۸۵، جامعه گرایان و نقد لیبرالیسم(گزیده‌ای از اندیشه‌های سندل، مکینتایرف تیلور، والزر) ، ترجمه جمعی از مترجمان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،چاپ اول.

“Political Philosophy of Alasdair Macintyre”, by Ted Clayton, The Internet Encyclopedia of Philosophy, ISSN 2161-0002, https://iep.utm.edu/p-macint/ – H7.

Knight, Kelvin. 1998. The Macintyre Reader. United States: university of Notre dame press.

Macintyre, Alasdair. C. 1990. Three Rival Versions of Moral Enquiry: Encyclopedia, Genealogy and Tradition. United States: University of Notre Dame Press.

Macintyre, Alasdair. C. 1999. Dependent Rational Animals: Why Human Beings Need the Virtues. 1ed. United States: Open Court Press.

Macintyre, Alasdair. C. 2007. After Virtue: A Study in Moral Theory. 3ed. United States: the University of Notre Dame Press.

216216 "/>

سمن ها راه غلبه بر کنش سیاسی غیرفضیلت مندانه / جهان مدرن نیازمند بازگشت به ارسطو؟

مک‌اینتایر بر این باور است که اجتماعات کوچک، بستری مناسب برای رشد فضایل و تقویت حس تعلق اجتماعی فراهم می‌کنند. در این اجتماعات، مردم به جای رقابت بر سر قدرت و ثروت، برای دستیابی به خیر مشترک تلاش می‌کنند. او مثالی از بازی شطرنج ارائه می‌دهد؛ کودکی که برای دریافت جایزه شطرنج بازی می‌کند، ممکن است هرگز از خود بازی لذت نبرد و حتی به تقلب متوسل شود. اما اگر او به دلیل علاقه‌مندی به خود بازی شرکت کند، می‌تواند از مزایای حقیقی آن بهره‌مند شود

سمن ها راه غلبه بر کنش سیاسی غیرفضیلت مندانه /  جهان مدرن نیازمند بازگشت به ارسطو؟

گروه اندیشه:  مقاله زیر که در سایت اخلاق پژوهان جوان منتشر شده، به این پرسش می‌پردازد که آیا کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن امکان‌پذیر است؟ فاطمه زهرا مهری، نویسنده مقاله با تکیه بر نقدهای السدر مک‌اینتایر، فیلسوف برجسته، استدلال می‌کند که ساختارهای مدرن با فردگرایی، شکاف اخلاقی و سلطه رقابت، مانع تحقق این امر شده‌اند. مک‌اینتایر معتقد است اخلاق مدرن دچار بحران انسجام است و سیاست به عرصه رقابت قدرت و ثروت بدل شده است. او برای بازگرداندن فضیلت به سیاست، پیشنهاد بازگشت به سنت‌های  فضیلت‌گرایانه ارسطویی و تشکیل اجتماعات کوچک را مطرح می‌کند که در آن‌ها خیر مشترک و پرورش فضایل انسانی اولویت داشته باشد. اگرچه این تغییرات بنیادین در آموزش، سیاست و اقتصاد نیازمند زمان و تلاش زیادی است، اما می‌تواند راهی برای تبدیل سیاست به عرصه‌ای فضیلت‌محور باشد. راهکارهای نویسنده برای غلبه بر این مشکل از دیدگاه اندیشمندان فلسفه سیاسی «استفاده از آموزش و پرورش و نقش رسانه‌ها در ترویج فضایل» است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

آیا داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن ممکن است؟ در پاسخ به این پرسش که آیا داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن ممکن است، باید گفت که با توجه به نقدهای مک‌اینتایر، تحقق این هدف در چارچوب ساختارهای کنونی بعید به نظر می‌رسد. بااین‌حال، بازگشت به سنت‌های فضیلت‌گرایانه ارسطویی و تشکیل اجتماعات کوچک می‌تواند راهکاری عملی برای بازسازی اخلاق و سیاست فضیلت‌محور باشد. این فرآیند نیازمند تغییرات بنیادین در آموزش، سیاست و اقتصاد است و احتمالاً به زمان زیادی نیاز دارد. اما اگر این تغییرات به درستی انجام شوند، می‌توان امیدوار بود که سیاست به عرصه‌ای برای پرورش فضایل انسانی و دستیابی به خیر مشترک تبدیل شود. در این یادداشت، توضیحات بیشتری را دربارۀ این موضوع بیان کرده‌ایم.

راهکارهایی برای کنش سیاسی فضیلت‌مندانه از نگاه مک‌اینتایر

جهان مدرن با پیچیدگی‌های اجتماعی، فردگرایی گسترده و شکاف عمیق میان اخلاق، سیاست و اقتصاد، بستری را فراهم آورده که در آن داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه به چالش کشیده شده است. این موضوع همواره مورد توجه بسیاری از فیلسوفان بوده است. برای مثال، هانا آرنت در وضع بشر (The Human Condition) بر اهمیت تعامل آزاد انسان‌ها در عرصه عمومی تأکید می‌کند و کنش سیاسی را عرصه‌ای برای ظاهر شدن افراد به‌عنوان شهروندانی آزاد می‌داند.

جان رالز در نظریه‌ای درباره عدالت (A Theory of Justice) عدالت را به‌عنوان فضیلت اصلی نهادهای اجتماعی معرفی می‌کند و چارچوبی بی‌طرفانه برای سیاست‌ورزی فضیلت‌مندانه ارائه می‌دهد. در مقابل، میشل فوکو در آثار خود مانند اراده به دانستن (The Will to Knowledge) و مراقبت و تنبیه (Discipline and Punish)، سیاست را بیشتر عرصه‌ای برای نقد و مقاومت در برابر ساختارهای قدرت می‌داند. چارلز تیلور در سرچشمه‌های خود (Sources of the Self) با نقد فردگرایی مدرن، به اهمیت بازتعریف خیر مشترک برای احیای کنش سیاسی فضیلت‌مندانه می‌پردازد. ژاک رانسی‌یر در عدم توافق (Disagreement)، سیاست را عرصه‌ای برای بازتعریف قدرت و حقوق گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده می‌داند و جودیت باتلر در زندگی‌های به‌حساب‌نیامده (Precarious Lives) بر مقاومت علیه هنجارهای سرکوبگر تأکید می‌کند.

این فیلسوفان هر یک با زاویه‌ای متفاوت به امکان کنش سیاسی فضیلت‌مندانه پرداخته‌اند. بااین‌حال، در این جستار تمرکز ما بر دیدگاه السدر مک‌اینتایر است. او در آثار مهم خود مانند در پی فضیلت (After Virtue) و سه روایت رقیب از تحقیق اخلاقی (Three Rival Versions of Moral Enquiry)، به نقد مدرنیته و بازیابی سنت فضیلت‌گرایی ارسطویی می‌پردازد و از امکان سیاست‌ورزی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن سخن می‌گوید. به باور مک‌اینتایر، اخلاق مدرن دچار بحران انسجام است. او در کتاب در پی فضیلت، جهان مدرن را به جامعه‌ای تشبیه می‌کند که دانشمندان آن تمامی اصول علمی را نابود کرده‌اند و نسل‌های بعدی تلاش می‌کنند بدون داشتن دانش صحیح، علم را بازسازی کنند (Macintyre, 2007, pp. 1–۳).

او این تمثیل را به آشفتگی اخلاقی جهان مدرن تعمیم می‌دهد و معتقد است که با جدا شدن اخلاق از سایر عرصه‌های زندگی، به‌ویژه سیاست و اقتصاد، اصول اخلاقی از منبع خود تهی شده‌اند و به اموری دلبخواهی تبدیل شده‌اند (Macintyre, 2007, p. 43). در چنین شرایطی، مردم از زبان اخلاق برای بیان ترجیحات شخصی یا منافع کوتاه‌مدت خود استفاده می‌کنند. مک‌اینتایر این وضعیت را «عاطفه‌گرایی» می‌نامد؛ یعنی وضعیتی که در آن اصول اخلاقی دیگر نمی‌توانند به‌عنوان معیاری مشترک و جهانی برای ارزیابی اعمال انسان‌ها به کار روند (Macintyre, 2007, pp. 11–۱۳).

به همین دلیل، مفهوم «خیر اجتماعی» در جهان مدرن جایگاه خود را از دست داده و سیاست‌ورزی به عرصه‌ای برای رقابت قدرت، شهرت و ثروت تبدیل شده است (Macintyre, 2007, pp. 23–۲۴). از دید مک‌اینتایر، سیاست مدرن بر فردگرایی و رقابت بنا شده است. دولت‌های لیبرال ادعا می‌کنند که در مورد بهترین شیوۀ زندگی بی‌طرف هستند، اما در عمل، به شکل‌گیری نابرابری‌های ساختاری و تحمیل ارزش‌های خاص می‌پردازند (Macintyre, 2007, pp. 252–۲۵۴). برای مثال، در بحث‌هایی مانند سقط جنین یا حقوق اقلیت‌ها، سیاست‌مداران مدرن اغلب درگیر نزاع‌هایی می‌شوند که ریشه در نبود معیاری مشترک برای خیر انسانی دارند (Macintyre, 2007, pp. 6–۷). این نزاع‌ها نه‌تنها راه‌حلی برای مشکلات ارائه نمی‌دهند، بلکه موجب تشدید تعارضات اجتماعی می‌شوند.

السدیر مک اینتایر

او بر این باور است که ساختارهای سیاسی مدرن، حتی در شکل دموکراتیک خود، عملاً الیگارشیک هستند؛ چراکه قدرت در دست اقلیتی از نخبگان متمرکز است (Knight, 1998, p. 237). او همچنین نقدی جدی بر اقتصاد سرمایه‌داری وارد می‌کند، زیرا این نظام اقتصادی بر انگیزه‌های بیرونی مانند پول و شهرت تأکید دارد و انسان‌ها را از دنبال کردن انگیزه‌های درونی و فضیلت‌محور بازمی‌دارد (Macintyre, 2007, pp. 190–۱۹۶). برای بازگرداندن انسجام به اخلاق و سیاست، باید به سنت‌های فضیلت‌گرایانه ارسطویی بازگشت. در این سنت، انسان موجودی غایت‌مند است که سعادت او در تحقق استعدادها و فضایل اخلاقی‌اش نهفته است (Macintyre, 2007, pp. 220–۲۲۱). ارسطو بر این باور بود که زندگی اخلاقی و سیاسی باید بر اساس عقلانیت و هدف‌مندی طراحی شود و خیر مشترک به‌عنوان غایت اصلی سیاست در نظر گرفته شود (ارسطو، ۱۳۷۸، ص ۴۷).

مک‌اینتایر با الهام از این دیدگاه، تأکید می‌کند که سیاست باید به عرصه‌ای برای پرورش فضایل تبدیل شود. او پیشنهاد می‌دهد جوامع کوچک‌تری تشکیل شوند که در آن‌ها افراد بتوانند از طریق دیالوگ و همکاری، اصول اخلاقی مشترکی ایجاد کنند و به خیر جمعی دست یابند (Macintyre, 1999, p. 131). این جوامع می‌توانند به‌عنوان الگویی برای بازسازی ساختارهای سیاسی و اقتصادی عمل کنند و از ارزش‌های انسانی در برابر تأثیرات منفی مدرنیته محافظت کنند. مک‌اینتایر بر این باور است که اجتماعات کوچک، بستری مناسب برای رشد فضایل و تقویت حس تعلق اجتماعی فراهم می‌کنند (Macintyre, 2007, pp. 190–۱۹۱). در این اجتماعات، مردم به جای رقابت بر سر قدرت و ثروت، برای دستیابی به خیر مشترک تلاش می‌کنند. او مثالی از بازی شطرنج ارائه می‌دهد؛ کودکی که برای دریافت جایزه شطرنج بازی می‌کند، ممکن است هرگز از خود بازی لذت نبرد و حتی به تقلب متوسل شود. اما اگر او به دلیل علاقه‌مندی به خود بازی شرکت کند، می‌تواند از مزایای حقیقی آن بهره‌مند شود (Macintyre, 2007, pp. 188–۱۸۹).

با این حال، بازگرداندن سیاست فضیلت‌محور به جهان مدرن با چالش‌های عملی فراوانی مواجه است. از یک سو، نهادهای سیاسی و اقتصادی کنونی مقاومت شدیدی در برابر تغییر نشان می‌دهند. از سوی دیگر، مردم عادی نیز به دلیل درگیری با مشکلات روزمره، انگیزه و زمان کافی برای مشارکت فعال در سیاست فضیلت‌محور ندارند (Macintyre, 1999, pp. 145–۱۴۶). برای غلبه بر این چالش‌ها، مک‌اینتایر پیشنهاد می‌دهد که آموزش و پرورش به‌عنوان ابزاری برای پرورش فضایل و آگاهی‌بخشی استفاده شود. او همچنین معتقد است که دانشگاه‌ها و برنامه‌های درسی باید به گونه‌ای طراحی شوند که افراد را برای مشارکت در سیاست فضیلت‌محور آماده کنند (Macintyre, 1990, p. 80). علاوه بر این، رسانه‌ها و گروه‌های اجتماعی می‌توانند نقش مهمی در ترویج ارزش‌های فضیلت‌محور ایفا کنند.

در پاسخ به این پرسش که آیا داشتن کنش سیاسی فضیلت‌مندانه در جهان مدرن ممکن است، باید گفت که با توجه به نقدهای مک‌اینتایر، تحقق این هدف در چارچوب ساختارهای کنونی بعید به نظر می‌رسد. بااین‌حال، بازگشت به سنت‌های فضیلت‌گرایانه ارسطویی و تشکیل اجتماعات کوچک می‌تواند راهکاری عملی برای بازسازی اخلاق و سیاست فضیلت‌محور باشد. این فرآیند نیازمند تغییرات بنیادین در آموزش، سیاست و اقتصاد است و احتمالاً به زمان زیادی نیاز دارد. اما اگر این تغییرات به درستی انجام شوند، می‌توان امیدوار بود که سیاست به عرصه‌ای برای پرورش فضایل انسانی و دستیابی به خیر مشترک تبدیل شود.

منابع:

ارسطو، ۱۳۷۸، نیکوماخوس، مترجم: محمد حسن لطفی تبریزی، تهران: طرح نو.

مکینتایر، السدر، ۱۳۹۳، در پی فضیلت، تحقیقی در نظریه اخلاقی، حمید شهریاری، محمدعلی شمالی، تهران: سمت، چاپ دوم.

ــــ، ۱۳۸۵، جامعه گرایان و نقد لیبرالیسم(گزیده‌ای از اندیشه‌های سندل، مکینتایرف تیلور، والزر) ، ترجمه جمعی از مترجمان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،چاپ اول.

“Political Philosophy of Alasdair Macintyre”, by Ted Clayton, The Internet Encyclopedia of Philosophy, ISSN 2161-0002, https://iep.utm.edu/p-macint/ – H7.

Knight, Kelvin. 1998. The Macintyre Reader. United States: university of Notre dame press.

Macintyre, Alasdair. C. 1990. Three Rival Versions of Moral Enquiry: Encyclopedia, Genealogy and Tradition. United States: University of Notre Dame Press.

Macintyre, Alasdair. C. 1999. Dependent Rational Animals: Why Human Beings Need the Virtues. 1ed. United States: Open Court Press.

Macintyre, Alasdair. C. 2007. After Virtue: A Study in Moral Theory. 3ed. United States: the University of Notre Dame Press.

216216 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *