با توجه به فشار دولت ترامپ و ایجاد حساسیت درباره ی حضور فعال چین در این منطقه می توان پیش بینی نمود که بخشی از رقابت جهانی آمریکا- چین در این منطقه خواهد بود. به نظر می رسد دوران تازه ای از رابطه ی دو سویه میان دولت های عرب این منطقه و ایالات متحده شروع شده و ادامه ی رابطه با چین مبتنی بر احتیاط خواهد بود.
جواد مرشدی: ظهور قدرتمند مالی، تولیدی و بلکه نظامی چین در دهه اخیر، ضرورت ایجاد سامان جدیدی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا را بوجود آورده است. ترامپ هم که در دور اول ریاست جمهوری ستیز با چین را پیشه کرده بود حالا در دور دوم علاوه بر افزایش تعرفه ها ،درواکنش به بازیگری چین در منطقه و بازتعریف جدید ایالات متحده از جایگاه منطقه ی خلیج فارس برای دومین بار به خاورمیانه سفر کرد.
سفری که منجر به بسته شدن تفاهم نامه های بزرگ اقتصادی شد و دستاوردی به ارزش ۱.۴ تریلیون دلاربرای آمریکا به ارمغان آورد.تقویت حضور آمریکا درخاورمیانه را می توان برگرفته از نگاه نو ایالات متحده به منطقه خلیج فارس برشمرد.
آنچنانکه ترامپ در بازگشت از این سفربه خبرنگار سی.ان.ان گفت: منطقه خلیج پارس “منطقه ای مهم و بزرگ است که با آن به درستی رفتار نشده. کشورهای این منطقه در حال افتادن در آغوش چین بودند” این گفته ها نشان از شدیدتر شدن رقابت آمریکا و چین و کلید خوردن بازتعریف جایگاه این منطقه در سیاست خارجی ایالات متحده است.
خبرگزاری “خبرآنلاین”درگفتگو با علی ترابی کارشناس ارشد مطالعات آمریکای شمالی به چرایی تقویت حضور آمریکا در خاورمیانه پرداخته است.
آیا این سفر نشانهای از تغییر سیاست آمریکا در منطقه است؟
سیاست و تصمیمات سیاسی اموری سیال و موقتی می باشند و دلیل اعلام خروج آمریکا و یا ماندن و سرمایه گذاری در منطقه نیز ریشه در این واقعیت دارد. برای مثال، از حدود سال ۱۸۱۴ میلادی تا صد سال بعد یعنی دوران جنگ جهانی اول، آمریکا با اعلام “دکترین مونروئه “منافع ملی خود را دنبال نمود. هدف آن دکترین، دور نگه داشتن اروپاییان از بازیگری و دخالت در نیم کره غربی یعنی آمریکای مرکزی و جنوبی بود. (منطقه ی ذکر شده حیاط خلوت آمریکا محسوب می شد). در گام بعدی آمریکا نیاز به بیرون شدن از انزواگرایی داشت، پس دکترین مونروئه را کنار نهاد. در پایان جنگ دوم جهانی، هری ترومن جمله ای بر زبان آورد که به طور دقیق حکایت از تغییر پارادایم داشت؛ او گفت: “اگر می خواهید ایالات متحده قدرتی جهانی شود باید جهان را آمریکایی کنید” جهان آمریکایی یعنی از دور خارج شدن سیاست پیشین انزواگرایی. با اعلام سیاست چرخش به آسیا (Pivot to Asia) که در زمان اوباما و در” دانشگاه جرج تاون” کلید خورد پندار نادرست آن بود که آمریکا خاورمیانه را ترک خواهد نمود و نیروهای نظامی و تمرکز خود را بر روی شرق و جنوب شرق آسیا خواهد برد. گذشت زمان و واقعیت های قدرت نشان داد که در صورت خلا قدرت در خاورمیانه نیروهای رقیب شامل ایران و روسیه، منبع نگرانی های تازه ای برای ایالات متحده خواهند شد. از سویی وحشت دولت های خاورمیانه ای همسو با آمریکا موجی از رقابت و تنش های نو را آفرید. دولت های عرب منطقه ی شاخاب پارس از ترس عقب نشینی ایالات متحده دچار دلهره های امنیتی شدند و میزان بالایی از فشار بر ایالات متحده وارد نمودند. آن چه گفته شد شق اول وضعیت و هندسه قدرت در خاورمیانه بود. شق دوم را چین رقم زد و آن چه که امروز در این منطقه پیش آمده است حاصل تلفیق و دیالکتیک بازی ایالات متحده و چین می باشد. در پاسخ به این سوال باید گفت که این سفر نه نشانه ی تغییر سیاست ایالات متحده که نشانه ی سیال بودن سیاست خارجی ایالات متحده و از سویی واکنش به بازیگری چین در منطقه و بازتعریف جدید ایالات متحده از جایگاه منطقه ی خلیج فارس می باشد.
از این پس آیا شاهد شدت گرفتن رقابت امریکا و چین در منطقه خواهیم بود؟
برای پاسخ درست به این پرسش باید به بازی چین در منطقه و واکنش آمریکا به بازیگری چین پرداخت، آن چه که می توان نیمه ی دوم پازل قدرت نامید. پس از اعلام دکترین چرخش به آسیا، چین منطقه ی شرق آسیا و محیط پیرامونی خودش را یک سرزمین با میزان بالای تنش و به شدت تحت محاصره از سوی ایالات متحده دید. چین با فراست دانست که در صورت شروع بازی قدرت در شرق آسیا توان آن کشور در رویارویی با آمریکا به تحلیل خواهد رفت و در نتیجه رویای رسیدن به جایگاه نخست از دست خواهد رفت. چین طرحی دیگر در انداخت و به جای رقابت در شرق آسیا و احتمال بالای شکست، از طرح پروفسور ممتاز دانشگاه پکن،” جی.سی.وانگ” بهره گرفت. وانگ به چین توصیه کرد به جای بازیگری در محیط پرتنش شرق آسیا بهتر است تا چین به بازیگری در غرب خود یعنی آسیا میانه و جنوب غرب آسیا بپردازد. نام این ایده “رژه به غرب “می باشد. از نظر وانگ فرصت سرمایه گذاری چین در جنوب غرب آسیا و آسیای میانه، بهترین فرصت برای پیمودن بخشی از مسیر تبدیل شدن به ابرقدرتی بوده است. چین با کلید زدن طرح “یک کمربند یک جاده” با سرمایه گذاری بیش از یک تریلیون دلار و طرح جاده ابدیشم دیجیتال و سایر برنامه های اقتصادی خود توانسته نفوذ و ضریب اثرگذاری خود را در تمام جهان به پیش ببرد.
واکنش آمریکا برساختن چین به عنوان تهدید بوده و با انواع روش ها دست به مهار و محدودسازی و ایجاد دست انداز در این مسیر بوده است. با توجه به کشیده شدن رقابت آمریکا و چین به همه ی حوزه ها مثل هوش مصنوعی، ریزتراشه، رقابت بر سر سرمایه گذاری و….آینده ی بازی آمریکا- چین بسیار شدیدتر و داغ تر خواهد بود. بخشی از این رقابت در منطقه ی جنوب غرب آسیا به ویژه “شاخاب پارس” خواهد بود. در این جا باید نگاه نوین آمریکای ترامپ «که به احتمال بسیار زیاد در دوران پسا ترامپ هم ادامه خواهد داشت» را نیز کاوید.
نگاه نو ایالات متحده به منطقه ی شاخاب پارس در مصاحبه ی استیو ویتکاف، نماینده ویژه ی ترامپ در امور خاورمیانه با تاکر کارلسون و آخرین مصاحبه دانلد ترامپ با خبرگزاری سی. ان. ان. پرده برداری شده است. ویتکاف، ظرفیت بزرگ این منطقه را بسیار بزرگ تر از ارزیابی های پیشین دانست و گفت شرط دستیابی آن است که بتوانیم در این منطقه صلح و ثبات را برقرار سازیم. در ادامه او گفت اگر بشود که مساله ی ایران را حل کنیم می شود در این بازار سرمایه گذاری کرد. در آن صورت اقتصاد منطقه ی خلیج فارس از اروپا بزرگتر خواهد بود. خود ترامپ نیز در بازگشت از منطقه به خبرنگار سی.ان.ان گفت: منطقه خلیج پارس “منطقه ای مهم و بزرگ است که با آن به درستی رفتار نشده. کشورهای این منطقه در حال افتادن در آغوش چین بودند” این گفته ها نشان از شدیدتر شدن رقابت آمریکا و چین و کلید خوردن بازتعریف جایگاه این منطقه در سیاست خارجی ایالات متحده است.