دموکراسی بهعنوان یکی از مفاهیم دوران جدید که با عقل عقلایی تبیین شده است، چطور میتواند با فقه آمیخته با سنت و طریقت رابطهای برقرار کند. از طرفی هم در عصر توسعه دموکراسی، اقتدارگرایی از طریق فقه درحال بازتولید مولفههای خود بهعنوان ایده حکمرانی است.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، اینکه برخی گمان میکنند حکمرانی در برخی موضوعات به چالش رسیده یک بحث است و اینکه حکمرانی با موانع خود چطور مواجه میشود و از آن گذر میکند ماجرایی دیگر است. فقه همواره بهعنوان جزئی جداییناپذیر از اندیشه سیاسی ایران ایفای نقش میکند و الگویی را برای حکمرانی ارائه میدهد. اما آنچه همه جوامع بهدنبال آن هستند بیشک با مفاهیم مدرن، تجدد و مدرنیته گره خورده است.
جامعه مدنی حال دیگر بیتوجه به بسترها و ظرفیتهای موجود، بهدنبال قانون، برابری، دموکراسی و آزادی است. ایران هم از این داستان دور نبوده و در اندیشه سیاسی مستخرج از فقه بهدنبال قانونگرایی و دموکراسی میگردد. اما اینکه آیا فقه این ظرفیت را داشته و میتوان از فقه متصلب این توقع را داشت بحث و نزاع نظری مفصلی را میطلبد. دموکراسی بهعنوان یکی از مفاهیم دوران جدید که با عقل عقلایی تبیین میشود، چطور میتواند با فقه آمیخته با سنت و طریقت رابطهای برقرار کند. از طرفی هم در عصر توسعه دموکراسی، اقتدارگرایی از طریق فقه درحال بازتولید مولفههای خود بهعنوان ایده حکمرانی است.
نشستی به مناسبت سومین سالگرد داود فیرحی، متفکر فقیهی که دغدغه اصلی او دموکراسی و دموکراتیزه کردن فقه بود، در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در این جلسه دموکراسی، فقه و فقهدموکراسی به تنازع کشیده شد. هریک از متفکران دانشگاهی از زاویه دید خودشان فیرحی و پروژهاش را بررسی کردند.
سیدصادق حقیقت، عضو هیات علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی:
پروژه فیرحی این است که ظرفیتهای دموکراتیک فقه را برجسته کند که بهشکل خاص میشود فقه سیاسی. فقه سیاسی معتبر است، بنابراین میتوانیم این ظرفیتها را به فعلیت برسانیم. ایشان عمدتا از روشهای فوکویی استفاده کردهاند، یعنی دیرینهشناسی و تبارشناسی. اگر دیرینهشناسی به این سوال پاسخ میدهد که یک دانش بهشکل خاص درطول زمان چطور بهوجود میآید و تبارشناسی به همین سوال پاسخ میدهد و رابطه آن را با قدرت بحث میکند، فیرحی میخواهد از این روش استفاده کند و توضیح دهد که فقه و فقه سیاسی در چه تاریخی بهجود آمده، چه تطوری داشته و چرا ظرفیتهای دموکراتیک در فقه به فعلیت نرسیده است.
ابوالفضل دلاوری، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی:
داستان تدوین قانون اساسی، تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و تنظیم متن قانون اساسی را هر کسی با این نگاه مطالعه کند، متوجه میشود که مساله در واقع ساختمند شدن و بافتمند شدن یک نیروی اجتماعی بود که از پستوهای تاریخی بیرون آمد. قدرت را در عرصههای اجتماعی داشت اما حالا در عرصههای سیاسی هم بروز پیدا کرده. فاصله میان تایید پیشنویس و اصرار بر گنجاندن اصل ولایتفقیه در قانون اساسی، یک فاصله یکماهه بیش نبود؛ یا تاکید بر اینکه مجلس خبرگان متشکل از فقها باید قانون اساسی را تایید کند یا اینکه همین را به رفراندوم بگذارند نتیجه یک ماهه یا دو سه هفتهای بیش نبود.
در این فرآیند مجال اندیشیدن و مناقشات فقهی نبود. اصلا فقه اینجا جایگاهی نداشت. ما امروز بهعنوان فقیه یا بنده بهعنوان دانشآموخته علم سیاست به اتفاقی که افتاده میاندیشیم. اینکه بگوییم آیا میتوان دموکراسی را از فقه در آورد یا فقه این توانایی را دارد یا ندارد اصلا موضوعیتی ندارد. فکر میکنم مرحوم فیرحی هم عملا و نه صرفا در گفتار و نوشتار، کسی بود که به دموکراسی بهعنوان یک فقیه میاندیشید. نه اینکه بخواهد دموکراسی را از فقه استخراج کند؛ آن را ارائه و پیرایه کند و به ما بقبولاند.
سیدمحمدعلی حسینی زاده، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی:
متفکری که تمام تلاشش را کرد تا اصلاحی در این مملکت صورت بگیرد، دموکراسی با دین عجین شود و بتوان قرائت دموکراتیک از دین ارائه داد و فکر میکرد این مهمترین مساله ایران معاصر است. شما احساس میکنید که این پروژه و خود متفکر خسته و ناامید است. از همراهی کسانی که امید همراهی با آنان را داشت، ناامید است. اگر دلایل شکست پروژه دکتر را از من بخواهید من معتقدم فارغ از اینکه چقدر استدلال درباره سازگاری دین و دموکراسی وجود داشته باشد، بحث این است که چقدر اعتبار و اقتدار پشت این گفتمان است.
فیرحی یک مرجع تقلید نبود، یک تحصیلکرده عادی حوزوی بود و در حوزه اعتبار لازم را برای این پروژه نداشت. این پروژه کسی مانند آخوندخراسانی، نایینی و امثالهم را میخواست تا بتواند از فقه که قرنها دانش اقتدارگرایانه بود قرائت دموکراتیک ارائه دهد. فیرحی روحانی تحصیلکرده دانشگاهی بود. در حوزه اعتبار لازم را نداشت. نهاد رسمی، مرجعیت و افرادی که به این اندیشهها اعتبار میدهند خیلی با این مباحث میانهای ندارند. به نظرم مسیر اندیشه فیرحی را باید با مسیر اسلام سیاسی در ایران و فراز و فرودهایش سنجید. آخرین تلاش فیرحی نشان از این دارد که امید دموکراتیزه شدن اسلام سیاسی در ایران از دست رفته است.
متن کامل گزارش را اینجا بخوانید.
/ منبع: روزنامه فرهیختگان