۱۴ سال، بیصدا و بیادعا، چراغ علم و فرهنگ را روشن نگاه داشت. در هیاهوی زمانه، گوشه دنج و آرامشی بود برای عمق بخشیدن به اندیشه و پرواز خیال جامعه ای که در ناخودآگاهش جایگیری صلح می توانست جای انبوهی از خشم را بگیرد و به تدریج به طرد خشم از جامعه منجر شود. مگر چنین حرکتی خلاف منافع تندروی است که اقدام به تعطیلی اش کردند؟ همان کارکردی که ژیل دلوز ، فیلسوف پستمدرن فرانسوی، به قدرت خلاقه خیال در تولید مفاهیم و "خواستن" (desire) اهمیت می داد. بعد از جلوگیری از مراسم تجلیل از دکتر هادی خانیکی در گناباد و اکنون خانه اندیشمندان، خانه آخر چنین تحرکاتی در کجا قرار دارد؟
فروزان آصف نخعی: دانشگاه منچستر، پس از دانشگاه های کمبریج، آکسفورد، ادینبورگ و کالج کینگ لندن، پنجمین موقوفه بزرگ انگلستان است. این گونه است که نظام علمی در انگلیس رشد کرد و گسترش یافت. اما در ایران، با عملکرد نهاد شهرداری، به عنوان نهاد حاکمیتی، از داشتن خانه اندیشمندان برای اندیشه ورزی و گفت و گوی علمی محروم هستیم. خانهی اندیشمندان علوم انسانی، نه فقط یک ساختمان، که مأمن رویاها، زایشگاه افکار، و پناهگاه دلهای شیفتهی دانش بود. اهل اندیشه و تفکر در طول زمان به آن جذب شده بودند و می رفت که نهال اندیشه، به درخت سترونی تبدیل شود که با اره برقی به جان آن افتادند. از آخرین مراسم سخنرانی ها، سخنرانی دکتر مصطفی ملکیان بود که در باره «مراقبت از خود» سخن گفت. سالن جای نشستن نداشت و بسیاری ایستاده بودند. اما جای سوال باقی است که تعطیلی خانه تفکر، به نفع کیست؟ محمد خالد حنفی، وزیر امر به معروف و نهی از منکر طالبان افغانستان، مؤسسات آموزشی مدرن، بهویژه دانشگاهها را با احکام شریعت اسلامی در تضاد می داند. آیا ایران که در تاریخ خود زمانی منشاء صدور علم به جهان بوده، چنین اندیشه ای رایج است؟
دکتر محمد منصور نژاد نیز در کانال خود نوشت: « خانه اندیشمندان علوم انسانی (تهران)… این روزها متاسفانه از سوی شهردار فرهنگ ستیز تهران، مورد هجوم و تصاحب است. چرا باید نهادهای مدنی ایران تا این حد بی سرپناه باشند که در پایتخت هم یک مکان که در آن دور هم آِیند و شاکله اجتماعات علمی کشور را اندک اندک بسازند، در اختیار نداشته باشند. جالبتر آن است که شهرداری به درخواست رئیس جمهور هم بی توجهی کرده است و به نوعی با دولت در دولت مواجهیم! اگر اصحاب علوم انسانی و اجتماعی کشور در حد کامیون داران (این صنف زحمت کش و حق جو) هم تشکیلات داشتند، چنین داستان هایی را شاهد نبودیم ! چرا بزرگان و فعالان علوم انسانی ایران در چنین مقاطعی با سکوتشان به رویه های غلط مشروعیت می بخشند؟ و…»
خانه اندیشمندان علوم انسانی شاید تنها نهادی بود که هیچ کسی اعم از اندیشه ورز و غیر اندیشه ورز، سخنانش به اتکای صندلی ای که به آن تکیه زده مطرح نمی شد، بلکه بر اساس منطق، علم، و برهان مورد توجه یا نقد قرار می گرفت. در دیوارهایش، پژواک صدای سخنوران، و زمزمهی کتابخوانان و دانشجویان و طنز آنان طنینانداز بود. هر پنجرهاش با نظریه پردازی اندیشه ورزان و استادان دانشگاه، رو به آفتاب حقیقت و دروازهای به سوی روشنایی باز می کرد. زمزمه ها و گفتارها و کردارها، بر اساس آئین راستین ایرانیان، نشانی از نور را در خود نهفته داشت. بی تردید اگر شیخ اشراق، حافظ، سعدی و فردوسی و … در عوالم این جهان زیست می کردند، در آن برای بیان مواضع علمی شان ماوا می گزیدند.
احمد بستانی، عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی نیز در کانال خود نوشت: «شخصا ده ها بار در خانه اندیشمندان علوم انسانی سخنرانی و یا در برنامه های متنوع آن شرکت کرده ام. بیش از پانزده سال است با دکتر قاسمی مدیرعامل آن نیز سابقه دوستی و همکاری در دانشگاه را دارم. در تمام این سال ها شاهد بوده ام که این مرکز فارغ از جناح بندی های سیاسی و فکری درپی اعتلای فرهنگ و اندیشه کشورمان بوده است و تمامی امکانات خود را دراختیار هر نهاد، ناشر و جریان فکری و فرهنگی قرار داده است که برای برگزاری برنامه های خود از مکان و سالن مناسب بی بهره بوده است. علاوه براین، همگی شاهد برگزاری برنامه های اختصاصی خانه در بزرگداشت چهره های فرهنگی و گرامیداشت مناسبت های ملی بوده ایم. امیدوارم این مرکز در همین مکان همچنان به عمر خود ادامه دهد و ساختمان آن به دست مجموعه هایی نیفتد که کارنامه فرهنگی ناشایستی در سابقه خود دارند.»
۱۴ سال، بیصدا و بیادعا، چراغ علم و فرهنگ را روشن نگاه داشت. در هیاهوی زمانه، گوشه دنج و آرامشی بود برای عمق بخشیدن به اندیشه و پرواز خیال جامعه ای که در ناخودآگاهش جایگیری صلح می توانست جای انبوهی از خشم را بگیرد و به تدریج به طرد خشم از جامعه منجر شود. مگر چنین حرکتی خلاف منافع تندروی است که اقدام به تعطیلی اش کردند؟ همان کارکردی که ژیل دلوز ، فیلسوف پستمدرن فرانسوی، به قدرت خلاقه خیال در تولید مفاهیم و “خواستن” (desire) اهمیت می داد. از منظر دلوزی، خانه اندیشمندان علوم انسانی، به مفهوم “تولید مطلوب” (desiring-production) رسیده بود که در آن تخیل نقش اساسی در فرایندهای ناخودآگاه و ایجاد واقعیت دارد. به ویژه تخیلی که در تولید اجتماعی و سیاسی نقش دارد.
شاید چنین ساحتی بود که از هر گوشه این خاک پهناور، طالبان حقیقت به سویش میآمدند، و خانه اندیشمندان علوم انسانی بیمنت، آغوش باز میکرد. اما این رسم حق شناسی نیست نهادی که ده ها انجمن علمی، و سازمان های مردم نهاد و نهادهای علمی و فرهنگی، در آن نفس کشیدند، و اندیشه هایشان را مطرح کردند، و بال و پر گشودند، این گونه به فرجام دنیای بسته و فروبستگی جهان های ناتوان گرفتار شود. نه سیاسی بود و نه جناحی؛ تنها خانهی خرد بود، جایی که تکثر آراء ارج نهاده میشد و گفت وگو، تنها راه رسیدن به حقیقت.
عبدالرحمن حسنیفر، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ایکس خود روایت گر بی پناهی علم و صاحبان آن است : «در جامعه ای که علم جایگاه داشته باشد، آن در همه خانه ها جا دارد نه این که تنها خانه نمادینش در حوزه عمومی و مدنی، یعنی خانه اندیشمندان علوم انسانی توسط صاحبان قدرت گرفته شود. این اتفاق اگر نشانه مظلومیت و پناهی علم و صاحبان آن نیست، پس نشانه چیست؟»
امروز، غبار اندوه بر سیمای خانه و اصحاب آن نشسته. هیچ راهی نیست جز آن که اصحاب علم، برای روشن داشتن فروغ اندیشه، خود، شمعی بیفروزند و خانه های خود را به خانه های اندیشمندان علوم انسانی تبدیل کنند. آیا شهردار و شورای محترم شهر، نمیبینند که اگر مدادالعلما که برتر از خون شهداست، زیر پا لگدمال شود، دیگر برای این سرزمین چه می ماند؟ آیا زیر پا گذاشتن علم نیست که این کشور را به این روز نشانده؟ سرزمینی که به لحاظ تاریخی مهد علم بوده، برای فراگیری علم، دانشجویان از سراسر جهان به سویش می آمدند، امروز عالمانش دانشگاه ها و دستگاه های مهندسی و اداری کشورهای دیگر را سروسامان می دهند.
در اهمیت چنین رویدادی همین بس که امشب ساعت ۲۱ به وقت تهران، موضوع «اندیشهستیزی: شهرداری تهران علیه خانه اندیشمندان علوم انسانی»، در خانه «گفتارها» کلاب هاوس، با حضور و سخنرانی شماری از فرهیختگان ایران مدار علوم انسانی، به بحث گذاشته می شود. زیرا شنبه ۱۷ خرداد … فقط یک روز نیست، تاریخی است با پایان تلخ. آیا باید آن را پایان همدلی و همنفسی و آغاز ستیز مجدد از سوی تندروها و شهرداری تهران به شمار آورد؟ آیا وفاق شکست خورده است؟ آیا امکان التیام بخشیدن به زخم عمیقی که بر پیکر جامعه از جمله جامعه علمی و دانشگاهی این کشور وارد شده و میشود وجود دارد؟ آیا پایان خانه اندیشمندان علوم انسانی، به معنای پایان چندصدایی و تکثر آراء است؟ آیا بستن خان خانه اندیشمندان علوم انسانی ، هدف یاس و سرخوردگی و افسرده سازی جوانان امروز و نسل آینده را دنبال می کند؟آیا عمر شورای شهر تهران یک سال دیگر تمدید شد که این گونه ستیز با نهاد علم رقم بخورد؟ یا شاید هدف این است که مردم دلسرد شوند و دیگر به نام وفاق و هر شعار دیگری در انتخابات شوراهای اسلامی و مجلس سال آینده شرکت نکنند؟ بعد از جلوگیری از مراسم تجلیل از دکتر هادی خانیکی در گناباد و اکنون خانه اندیشمندان، خانه آخر چنین تحرکاتی در کجا قرار دارد؟ بی تردید چنین است. اما تاریخ قضاوت خواهد کرد؛ نام کسانی که این زخم و دیگر زخم ها را بر پیکر فرهنگ این مرز و بوم نشاندند، هرگز از یادها نخواهد رفت.
دکتر جواد رنجبر درخشیلر عضو انجمن مطالعات صلح ایران در سخنانی که شرق کلیب آن را منتشر کرده، به پایان عمر این نهاد علمی در خیابان «ورشو» می پردازد و تلاش می کند با شکافتن مفهوم اندیشه، از زاویه دیگری به مفهوم «خانه اندیشه مندان» و « خانه اندیشمندان» بپردازد. او می گوید: « اندیشه در متون کهن به معنای یک نوع دغدغه، دلهره و نگرانی است. فردوسی در شاهنامه مکرر از اندیشه به این معنا یاد کرده است. امروز اندیشه را برابر با تفکر، عقلانیت و اندیشه ورزی و فکر کردن به کار می بریم، همین معنای کهن، و معنای جدید اندیشه، حقیقتی در خود نهفته دارد، همواره اندیشمندان، متفکران و دانشمندان ما انسان هایی اندیشه مند هم بوده اند. یعنی نگران هم بوده اند؛ از نگرانی نان شب، تا نگرانی های بزرگ تر. و بزرگ ترین نگرانی اندیشه مندان تاریخ ایران، خود ایران بوده است. اندیشه مندان ایرانی، همواره خودشان را فدای مفهوم بزرگ تر و متعالی تری به نام ایران کرده اند.»
عضو انجمن مطالعات صلح ایران می افزاید: «خانه اندیشمندان در طول این سال ها، سرمایه بزرگی اندوخت، و گنجینه بزرگی فراهم کرد. این گنجینه به صرف سالن فردوسی، سالن خیام، یا سالن حافظ یا سالن سعدی نبود. به اتکای نام این بزرگان و روح این بزرگان بود که انجام شد. بی تردید، باز هم روح این بزرگان، یاریگر اندیشه مندان خواهد بود. سخن سنجیدن اندیشه مندانه، ادامه خواهد داشت. همانگونه که در طول تاریخ ادامه یافته است. اما این دغدغه ها و دغدغه سازی ها، و این ستم ها بر اهل فرهنگ، فرهنگ ایرانی را متاسفانه ضعیف می کند. نیرویی که باید صرف کارهای اصلی و اساسی شود، صرف این می شود که مکانی بیابیم تا بتوانیم درجایی مستقر بشویم، تا بتوانیم درآن سخن بگوییم.»رنجبر اظهار امیدواری کرد که در آینده نزدیک، در همین ماه های پیش رو، خانه اندیشمندان در مکانی دیگر، مستقر شود، و گفت و گوی علمی شکل گرفته، یک دهه گذشته، ادامه پیدا بکند.»
آیا غروب خانه اندیشمندان علوم انسانی غروب علم در ایران خواهد بود؟ این سوالی است که ایرانیان، و مسئولان با عملکرد خود به آن پاسخ درخوری خواهند داد.
بیشتر بخوانید:
شکست ها و موفقیت های بهار عربی از نگاه آصف بیات / دو انقلاب مصر و تونس که به اصلاح منتهی شدند /تشکل یابی بعد از بهار عربی در تونس و مصر به قصد اصلاح اهمیت برهمزدن مراسم تجلیل از خانیکی در گناباد گفت وگوی فاضلی با قهرمانپور در باره امکان ایجاد دموکراسی در ایران / آیا دموکراسی همه مشکلات ایران را حل می کند؟/ چرا دموکراسی دور و دشوار نیست مطهری علیه مقدس نماها و ادامه رنسانس ایرانی / انقلاب تفکر در ملاصدرا و مطهری روایت خانیکی از برآمدن میدان های جدید امید / آثار مثبت مذاکرات در ترمیم اعتماد اجتماعی 219219