زوجی که از درد معیشت و ترس از آینده‌ی طفل ، جنین سه ماهه‌اش را سقط کرد

بیان مصائب و مشکلات معیشتی مردمان این سرزمین نه سیاه نمایی است نه غُر و لُند از سر شکم‌سیری بلکه بیان حقایقی است که از صبح تا شام در کف جامعه دیده می‌شود اما دریغ آنان که از خط ویژه با خودروهایی با شیشه‌های دودی طی طریق می‌کنند آنچه را که باید لمس و درک کنند ، نمی‌بینند!

زوجی که از درد معیشت و ترس از آینده‌ی طفل ، جنین سه ماهه‌اش را سقط کرد

هنوز پاسخی به سلامش نداده بودم که شروع کرد به گفتن ، طوری صمیمی سفره‌ی دل گشود که هوش و حواسم را شش دانگ به خودش جلب کرد. هنوز قطار کلمات به مقصد نرسیده بود که بغضی سنگین راه گلویش را گرفت ، آنچنان درشت و سنگین که دیگر مجالی برای گفتن نداشت، کلمات از ته حلقش به روی لبان لرزانش نرسیده ، همان جا دم به دم روی خشکی لبانش با آتش آهی که از جگرش بلند می‌شد دود می‌شدند و به هوا می‌رفتند ، چاره‌ی کار جرعه‌ای آب بود نه برای رفع تشنگی که‌ برای خاموش کردن آتش برخواسته از جگر که زبانه می‌کشید به کلام زن.

آمده بود تا از فنا رفتن ثمره‌ی عشق نافرجامی نقل کند که چندی پیش اسباب به یغما رفتن این میوه‌ی بهشتی همراه با زوال و سقوط مردانگی مرد خانه‌اش در هیبت سیلی به صورت و لگدی بر پهلوهایش هویدا شده بود.

می‌گفت بیش از پنج سال عاشقی را با تمامی سلول‌های تنش لمس کرده و ذره ذره‌ی وجودش سرشار از دوست داشتن و دوست داشته شدن بود، آن عصر پاییزی که بر سفره‌ی عقد اگرچه غریبانه و به دور از خانواده ها بر هم حلال شدند، غیبت خانواده اش را حضور او پر کرده بود ، آنچنان وجود داشت که نبود همه را یک تنه پر می‌کرد .

قصه‌ی‌ پرتکرار و البته تلخ دلباختن ،حکایت عشق و عاشقی جوانانی که خیلی زودتر از آنچه که باید به عوض لمسِ طراوتِ زندگیِ با هم بودن به گرداب مشکلات کشیده می‌شوند و تندباد حوادث تمامی آرزوهایشان را به باد می‌دهد .

گرفتار شدن در درد بی درمان معیشت را چاره ای نبود مگر اینکه تازه عروس و داماد شب رفاف به سپیده نرسیده پا در رکاب کار و کارگری برای لقمه ای نان از صبح تا شام تلاش کنند ،تلاشی نه برای زندگی که برای زنده ماندن و سرانجام این کشمکش برای زنده ماندن مرگ است ؛ مرگ آرزوها ، تمنیات و توقعات، به خاک کردن رویاها و بیدار شدن کابوس های شبانه ، سردرد های هر روزه و در این میان مجالی برای تعریف رابطه‌ی زناشویی و عاشقی باقی نخواهد ماند .

 آنان که برای زنده ماندن ، زندگی را در کار تمام وقت و لاینقطع دیده اند از طعم‌های دلچسب زندگی جز طعم زنده ماندن آن‌ هم با مزه کردن مرگ تدریجی آرزوها، چه طعمی چشیده اند ،که امروز راجع به آن با من وکیل سخن بگویند؟

هنوز آخرین بهار دهه‌ی سوم زندگی‌اش را ندیده بود که گرد دلمردگی و پیری زودرس را می‌شد در چین و چروک‌های نشسته بر پیشانی و گودی زیر چشمان اشک‌بارش دید.

آنچنان عاشق زندگی و همسر آینده‌اش بوده که شاخه ای گل می‌شود مهریه‌ی سند نکاح و دست در دست مرد زندگی اش فارغ از تمامی دل‌مشغولی هایی که هم‌سن و سال‌هایش داشته اند به جنگ مشکلات روزمره می‌رود اما چه سود که تمام تلاش‌هایش را به فنا رفته می‌دید.

سومین ماه بارداری و ضرورت رفتن نزد پزشک زنان و زایمان دست مایه‌ اولین مجادله‌ی وی با همسرش می‌شود .به جبر خالی بودن کارت های بانکی می‌بایست در روز و ساعتی که پزشک خانواده معین کرده در درمانگاه حاضر شود و از بخت بد چنین روزی برابر می‌شود با تخلیه بار در کارگاه و کمبود کارگر و این یعنی مخالفت کارفرما با مرخصی ساعتی بانو و خروجی این مجادله می‌شود سیلی مرد به صورت همسر و پرتاب لگدی به پهلوی زن به قصد سقط فرزند.

می‌گفت ؛ برای اولین مرتبه بود که به روی من دست بلند کرد و کتکم زد وقتی با گریه دلیلش را پرسیدم گفت: عمدا زدم تا بچه سقط بشه و عامل بدبختی یکی مثل خودمان نشویم ،من و تو از صبح تا شب کار می‌کنیم و از عهده‌ی خودمون بر نمی‌آیم حالا چطوری بچه‌ای به این دنیای نکبت بیاریم؟؟

این چند سطر ، خلاصه ای است از قصه‌ی بانوی جوانی که آمده بود تا بر صفحه‌ی زندگی مشترک با عشق سال‌های آغازین جوانی مُهر طلاق بزند بی آنکه مدعی حق و حقوقی باشد

آنچه اینجا تحریر شد بیان درددل صدها دختر و پسر جوان این سرزمین است که با هزاران امید و آرزو دست در دست عاشقی و دلباختگی پا در مسیر زندگی مشترک می‌گذارند و هنوز طعم دلچسب با هم بودن را مزه مزه نکرده اند که طوفان مصائب خانه‌ی امن عاشقی را ویران می‌کند و با این همه شاهد ارایه طرح ها و لوایحی در خانه‌ی ملت هستیم که برای فرزندآوری هدیه هایی به قید قرعه تعریف می‌کنند و یا طریق تسهیل ازدواج را در تعدیل میزان سکه‌های مهریه می‌بینند و دریغ از نگاهی واقع بینانه و فکر چاره ای برای معیشت مردمان این سرزمین 

وکیل دادگستری-شیراز 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *