من یکی از خوهران بیپناه شما هستم که مظلوم یک مرد ستمگر و قوانین مظلومکشی که قضات محترم به آن استناد میکنند قرار گرفتهام.
به گزارش کاویان گلد، حدود خردادماه ۱۳۳۵ یک روز غروب هنگامی که طلاب مسجد سپهسالار پشت سر پیشنماز مسجد مراسم نماز جماعت را به جای میآوردند، زنی را دیدند که پیشنماز مسجد سپهسالار را به کناری کشیده با عجز و لابه با او صحبت میکند. آن روز کسی از آن گفتوگو چیزی دستگیرش نشد و کمتر کسی در مسجد سپهسالار توانست بفهمد که آن زن به پیشنماز چه گفته است…
پس از چند روز که آن صحنه تکرار شد، یک شب طلبههای مسجد سپهسالار با کمال تعجب دیدند که همه رفتنیها از مسجد خارج شدهاند ولی آن زن که چادرنمازی به خود پیچیده بود، هر کاری میکردند از مسجد بیرون نمیرفت و شیون میکرد که «من آمدهام توی خانه خدا متحصن بشوم.»
اصرار سودی نداشت و عاقبت اراده آن زن بر تصمیم عمال مسجد غلبه کرد. طلبهها نیز که از کار روزانه خسته و کوفته بودند به اتاقهای خودشان رفتند و آن زن را در راهروی مسجد سپهسالار به حال خود رها کردند.