ژان پل سارتر، در میان صدهاهزار سرباز ذخیرهای بود که در اول سپتامبر ۱۹۳۹ برای حضور در جنگ بسیج شدند. سارتر متولد ۱۹۰۵، خدمت نظامی خود را در سال ۱۹۲۹ در رَستۀ هواشناسی گذرانده بود، که در آنجا، تحت فرمان ریمون آرون قرار داشت، کسی که بعدها دوست او و سپس به مخالف سیاسی او بدل شد.
گروه اندیشه: مقاله زیر خلاصه ای است از نوشته کوئِنتین هور و ترجمه نگین نوریان دهکُردی منتشر شده در سیاستنامه شماره ۱۷ . کوئنتین در این مطلب نگاهی به دفترچههای یادداشت ژان پل سارتر در دوران جنگ جهانی دوم دارد. نویسنده با اشاره به آغاز جنگ و دورهای که به “جنگ قلابی” معروف شد (سکون نسبی در جبهه غربی پس از سقوط لهستان)، شرح میدهد که سارتر به عنوان سرباز ذخیره در بخش هواشناسی ارتش فرانسه، تحت فرمان ریمون آرون پشت جبهه آلزاس مستقر بود. وظایف او ارسال بالنهای هواشناسی و گزارش جهت باد به افسران توپخانه بود، کاری که به دلیل عدم درگیری فعال، چندان تاثیری نداشت. سارتر در همین دوران در شهر برومات، در اتاق مدرسهای مشترک با دیگر سربازان، نگارش دفترچه خاطرات روزانهاش را آغاز کرد، اثری که بعدها به شاهکار ادبی او منجر شد. در واقع، مطلب زمینهای تاریخی و شخصی را برای شکلگیری این اثر ادبی مهم ترسیم میکند. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
در اول سپتامبر ۱۹۳۹، با حملۀ نیروهای آلمانی به لهستان، جنگ دوم جهانی آغاز شد. در همان روز، حکومتهای فرانسه و بریتانیا فرمان بسیج عمومی صادر کردند. در سراسر هشت ماهی که پس از آن از راه رسید- جدای از یکی دو زد و خورد کوچک مرزی در چند روز نخست سربازان آلمانی و فرانسوی در خطوط سنگربندیشدۀ خود، در طول چند صد کیلومتر مرز مشترک رویاروی یکدیگر قرار گرفته بودند، اما این رویارویی، تنها با رد و بدل شدن چند شلیک تصادفی میان آنها همراه بود، وضعیتی که بعدها به «جنگ قلابی» معروف شد. در طول ماه سپتامبر، آلمان، لهستان را در هم شکست؛ اتحاد جماهیر شوروی نیز به لهستان حمله کرد و با هزینۀ بسیار در فاصلۀ نوامبر و مارس، فنلاند را شکست داد؛ در آوریل ۱۹۴۰، آلمانها، دانمارک و نروژ را مورد تهاجم قرار دادند: اما در جریان تمامی این رخدادهای پُرمخاطره، در واقع، همهچیز در جبهۀ غربی کاملاً آرام ماند. در خودِ فرانسه، مناطق بزرگی از آلزاس و نواحی مرزی از غیرنظامیان تخلیه شد و سربازان، در میان جمعیت غیرنظامی که در منطقه باقی مانده بودند، اسکان داده شدند. این شرایط، به تناوب، میان خط مقدم و مناطق حفاظتشدۀ نظامی، حاکم بود، درست، گویی جنگی واقعی در حال وقوع است. اما خبری از جنگ نبود. تنها صدایِ شلیکی که بیشترِ نیروهای فرانسوی میشنیدند، تیری بود که از اسلحۀ افسرانِ خودی در میرفت، تا دستکم، ذرهای، طعم نبرد واقعی را چشیده باشند؛ و تنها ویرانی و تخریبی نیز که آنها شاهدش بودند کار خودِ سربازان فرانسوی بود، هنگامیکه خانههای تخلیهشدۀ جنگزدگان را غارت میکردند. این، تصویری از شرایطی است که در آن سارتر، نگارش دفتر رویدادهای روزانهاش را آغاز کرد، اثری در ظاهر ناهمگون که به تولد شاهکاری انجامیده است. ژان پل سارتر، در میان صدهاهزار سرباز ذخیرهای بود که در اول سپتامبر ۱۹۳۹ برای حضور در جنگ بسیج شدند. سارتر متولد ۱۹۰۵، خدمت نظامی خود را در سال ۱۹۲۹ در رَستۀ هواشناسی گذرانده بود، که در آنجا، تحت فرمان ریمون آرون قرار داشت، کسی که بعدها دوست او و سپس به مخالف سیاسی او بدل شد. پس از احضار سارتر، بر اساس تجربۀ قبلی که داشت، بار دیگر، به بخش هواشناسی، وابسته به ستاد توپخانه در منطقۀ ۱۰۸، درست، پشت جبهۀ آلزاس گماشته شد. قرارگاه، پی درپی در مجموعهای از شهرهای کوچک، به فاصلۀ چند کیلومتری شرق یا شمال استراسبورگ مستقر میشد: برومات، مورسبرون، بوکسویلر، سپس بار دیگر به برومات باز میگشت. در بخشی که سارتر خدمت میکرد، یک سرجوخه (که اینجا «پُل» نامیده میشود) و سه نفر دیگر نیز حاضر بودند: پیترکوفسکی («پیتر»)، «کِلِر» و خودِ سارتر. بخش هواشناسی وظایف سنگینی بر عهده نداشت: «من اینجا موظفم بالنها را به هوا بفرستم و سپس آنها را با دوربین زیر نظر می گیرم: به این کار، «مشاهدۀ هواشناسی» میگویند. پس از آن، به افسران دستۀ توپخانه زنگ میزنم و جهت باد را به آنها اطلاع می دهم: و بَعد دیگر، به خودشان مربوط است که با این اطلاعات چه میکنند. جوانها، در مواردی، گزارشهای ادارۀ اطلاعات را به کار می گیرند؛ اما قدیمیترهای محافظهکار فقط آنها را مستقیم روانۀ سطل کاغذ باطله می کنند. البته، از آنجایی که هیچ شلیکی از توپخانه صورت نمیگیرد، اثرگذاریِ هر دو روش، یکی است.» در برومات، جایی که سارتر نخستین دفترچۀ خاطرات خود را نوشت، هواشناسان در اتاق مدرسهای مشترک با هم به سر میبردند، که هنوز نیمکت و تخته سیاه در آن باقی مانده بود،همراه با استوار کورتو، گروهبان دوم نادین و سرباز هَنگ، وابسته به سرویس جاسوسی توپخانه (البته وقتی، این گروه دوم، بیرون سوار بر موتورسیکلتهای¬شان، در حال انجام مأموریت یا جاسازی اسلحه در محلهای استقرار خود نبودند).
متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
۲۱۶۲۱۶