برای نخستین بار در 118 سال انتخابات از صدر مشروطه به این سو، در انتخابات 1403 این رای دهندگان بوده اند که در میان آن همه فشار تبلیغاتی داخل و خارج، تهمت و ناسزا، با دلی خون وچشمانی نگران، با همه بی مهری هایی که دیده بودند، به پای صندوق انتخابات رفتند، و تلاش کردند دستان حاکمیت سیاسی را برای وفاق بفشارند. آنان منتظرند، نتایج ریسک بزرگ و تاریخی خود را در پرتو تحقق وفاق ملی، در نظام سیاسی و توسعه کشور به نظاره بنشینند
حاکمیت نگاه جناحی در کشور، به مهمترین مانع پیشرفت و توسعه ایران و ایرانیان تبدیل شده است. این که یکی از مهم ترین قوای کشور، یعنی مجلس شورای اسلامی وقت و اموراتش بر اساس رفتار جناحی برخی اشخاص تندرو گذرانده شود، این خود بزرگترین ضربه به نهاد قانون گذاری است. آنان خط مشی خالص سازی را حتی بعد از انتخابات ۱۴۰۳ رها نکرده، کماکان به چنین خط مشی خانمان براندازی ادامه می دهند. این خط مشی اساس نابودی توسعه و فقر گسترده در یک کشور را رقم زده و می زند. برای مثال این ادعای آقای رسایی که «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» و «تابعیت قهری من درآوردی است» و دائم دکتر ظریف معاونت راهبردی ریاست جمهوری را هدف منازعه جناحی قرار بدهند، نه تنها به معنای عدم درک موقعیت خطیر کشور، بلکه ناتوانی در تشخیص وظیفه نمایندگی نیز محسوب می شود. زیرا با این همه تهدیدات، فقط کافی بود ایشان قبل از طرح موضوع، از بخش پژوهش های مجلس یا یک حقوقدان ورزیده در حوزه حقوق بین الملل در این باره سوال می کرد تا کارشناسان، به این سوال پاسخ بدهند.
در مثالی دیگر روزنامه جوان، این توصیه وزیر علوم، سیماییصراف، در نشست سراسری نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها در مشهد مقدس را که گفت ««شرط موفقیت مسئولان نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها این است که یک شخصیت فرهنگی باشند؛ با بخشنامه، آییننامه و دستورالعمل نمیتوان مبلغ خوبی بود.» این اولینبار است که یک وزیر علوم در جمهوری اسلامی ایران، اینگونه صریح به نهاد همعرض و منصوبان رهبری تذکر میدهد. جالب آنکه مسئولان نهاد رهبری در دانشگاهها، از منصوبان وزیر علوم نیستند که بخواهند از وزیر دستور یا توصیه بگیرند.»
اما ریشه این نوع نگاه از سوی رسایی یا روزنامه جوان چیست؟ و چرا کماکان کشور، از چنین رویکردهایی در رنج است.
کمبود شناخت چه در حوزه دینی و چه در حوزه علمی، از بزرگترین مشکلات ایرانیان است. ابتدا در حوزه دینی باید گفت امر به معروف، محدود به قشر، طبقه، و یا فقط موی خانم ها نیست، همچنین از منظر نهادی، هیچ نهادی، نمی تواند زیرنهاد، نهادهای دیگر واقع شود، در صورت وقوع چنین رخدادی، هر نهادی دچار ناکارکردی شده، در آن حوزه هرج و مرج و نابسامانی حاکم خواهد شد. این اصل جامعه شناختی، می گوید، در صورت چنین رخدادی، استراتژی کلان زیرنهاد که با توجه به نامش، ایدئولوژیک است، با دخالت در نهادهای دیگر، آنان را دچار اختلال کارکردی کرده، مرزهای تفکیک ساختی را دچار انحلال و اغتشاش می کنند. طبیعی است با توجه به شرایط حساس کشور، وزیر که مسئول راهبردی و نه صرفا مدیر بله قربانگو است، باید در باره هر حادثه در دانشگاه به رئیس جمهور، مجلس ، و سران نظام پاسخگو باشد. این وظیفه پاسخگویی خطیر و بزرگ طبق قانون به نهاد نمایندگی واگذار نشده است. بنابراین ضروری است همه وزراء، نه فقط وزیر علوم، آن چه برای حفظ آرامش کشور و پیشبرد استراتژی کلان وزارتخانه و کشور اقتضاء می کند، از منظر راهبردی مطرح و به اجرا بگذارند، تا امر وفاق و همدلی، امری یکسویه تلقی نشود به این معنا که همه موظفند با قدرت وفاق داشته باشند.
از آن جا که سیاست های نظام سیاسی را از ابتدای انقلاب به روز دنبال می کردم، نه آن که به دلیل صغر سن، از منظر امروز به گذشته بپردازم، همواره ایران بعد از انقلاب 1357، دچار نگاه جناحی به سیاست های خرد و کلان کشور بوده است. این اشتباه استراتژیک به منظور مقابله با نفوذ سازمان ها و گروه های سیاسی مخالف نظام از سوی مرحوم رجایی در مجلس نخست اتخاذ شد. بر اساس این طرح که طرح همه جانبه حزب الله نامیده شد، رویکرد ایدئولوژیک و جناحی، ملاک بهره مندی از توزیع منابع در حوزه قدرت سیاسی از سوی دیگر شهروندان قرار گرفت. همانطور که گفته شد، یکی از پایه های اصلی چنین طرحی، مقابله با نفوذی ها بود و تا به امروز چنین رویکردی، به طور کامل ادامه و گسترش یافته است. ولی آیا نظام سیاسی از شر نفوذی ها خلاص شده یا اوضاع بسیار وخیم تر از گذشته نیز شده است؟ نظام گزینش، یکی از راهکارهای اساسی آن بود. در حوزه دانشگاه، واگذاری سهمیه به نیروهای خودی، اکنون بزرگترین آسیب را به حوزه علم، وارد کرده است تا جایی که به ویژه در حوزه فنی و پزشکی، و متاسفانه کمتر در حوزه های علوم انسانی، مدارک آنان جدی گرفته نمی شود. این سیاست که از سوی جناح چپ نظام سیاسی، راه اندازی و جااندازی شد، در همه حوزه ها، از هنر گرفته تا آموزش و پرورش، دانشگاه و … اقدام به موازی سازی و خالص سازی کرد. برای مثال، در مقابل سازمان مجاهدین خلق، سازمان مجاهدین انقلاب و در مقابل ابی خارجی، ابی بومی تربیت می شد. در عمل هرچند شعار رهبر فقید انقلاب، برای ایجاد همگرایی، شامل تکثرات فکری و فرهنگی، «همه با هم » بود، اما جناح چپ سیاسی به دلیل بضاعت کم علمی و فقدان تئوری برای اداره کشور، به منظور متحقق ساختن چنین شعاری، در عمل، شعار «همه با من » را جایگزین «همه با هم»، متحقق کرد. حسنین هیکل روزنامه نگار فقید مصری در باره رهبرفقید انقلاب نظریه بسیار مهمی را مطرح کرده است، او می گفت رهبری انقلاب اهداف را خوب نشانه می رود، ولی پیاده نظام خوبی برای تحقق اهداف خود ندارد.
ریشه جناح گرایی، از این خلاء علمی و تئوریک نشات گرفت، همچنین بحران اخلاقی ناشی از آن سرنوشت امروز ایران را رقم زده است. به عبارت دیگر نظریه برخی نیروهای سیاسی که وضعیت کشور، ناشی از اولویت احکام ثانویه، بر اخلاق است، نمی تواند عملکرد نیروهای چپ سیاسی و خط امامی، در ابتدای انقلاب اسلامی را توضیح بدهد. مذهبی ها، آیه کُلُّ نَفۡسِۭ بِمَا کَسَبَتۡ رَهِینَةٌ را تنها در حوزه فردی و اخلاق فردی تفسیر کردند. این که هر نفسی در گروه اعمال خود است، به معنای بهشت و جهنم رفتن اشخاص بر اساس اعمال فردی، مورد تفسیر واقع شد. آنان فاقد دانش جمعی در باره پیامدهای ناخواسته اهداف خواسته خود بودند. به عبارت دیگر درنیافتند اگر اشتباه یا ظلمی، تبدیل به سیاست جمعی شود، همانگونه که هر انتخاب فرد، انتخاب بعدی را جلوی پای شخص می گذارد و او را به نحوی اسیر انتخاب هایش می کند، در حوزه جمعی، انتخاب های سیاستی را مورد غفلیت قرار دادند که عوارض بسیار عظیم تر و سنگین تر برای کشور به بار می آورد. آنان درنیافتند که جناح گرایی، رفتاری ضد ملت – دولت گرایی، حتی ضد امت گرایی، تقویت خاص گرایی و اشرافیت گرایی و در نهایت اضمحلال جریان سیاسی را به دنبال خواهد داشت. برای مثال برای تقویت همه جانبه حزب الله، در مجلس اول، صدا و سیما ماموریت داشت تصویر برخی از نمایندگان را در گزارش های روزانه که به روی آنتن می رفت، حذف کند، تا آنان در حوزه انتخابیه مطرح نشده، و به تدریج در جریان حذف قرار بگیرند. به هر روی دایره خودی بر اساس فرمول تقسیم بر دو شدن نیروها، که قانونمندی حاکم بر نگرش ، انتخاب، و عمل جناحی است، دائم تنگ و تنگتر شد. امروزه جناح راست تندرو نیز در دام همان عملکرد ابتدای انقلاب، کماکان به همان فرمان می رود. نتیجه: عدم مشارکت 50 درصدی مردم در انتخابات 1403.
نتایج حاصل از شیوه های خاص گرا برای کشور، موضوعی است که باید در مرکز توجه نظام سیاسی باشد. زیرا اگر نظام سیاسی همچون خرداد ۷۶، مایل است امنیت و توسعه کشور تا ۲۵ سال دیگر تضمین شود و این حرکت، موقعیت و اعتبار نظام سیاسی را برای آینده ای طولانی رقم بزند، نیاز است آنانی که در جناح تندرو، میانه رو و مستقل ، قرار دارند، و به درستی مصلحت کشور را در وفاق دانسته اند، و بر اساس اراده ای مبتنی بر همه الزاماتش، تن به انتخابات ۱۴۰۳ داده اند، در باره این دست از سیاست های جناحی که دائم به جامعه سم ضد وفاق تزریق می کند، به یک سیاست کلان، و جدی به منظور حفظ منافع ملی و مردم دست یابند. وضعیت وخیم کشور حاکی است از ۳۷۶ شاخص توسعه، ۱۹۰ شاخص در وضعیت خطرناک و قرمز قرار گرفته است. این وضعیت خطرناک با شیوه های جناح گرایی میراث جناح چپ ابتدای انقلاب، نه تنها قابل حل نیستند که تنها می تواند درد و فقر مردم را به سخره بگیرند.
ضریب جینی بالای ۴۰ درصد، گسترش فقر و فلاکت، زنانه شدن فقر، موقعیت مورد تهدید و توام با تنش و جنگ آن در منطقه و نظام بین الملل، در برابر ۵۰ درصد مردم شرکت نکرده در انتخابات، و جامعه چندقطبی، می طلبد نظام سیاسی بر روی سیاست تفرقه افکنانه جناحی، که چیزی جز سرخوردگی، و ایجاد بن بست های جدید برای کشور، حاصل دیگری نخواهد داشت، رویه های جدی تری را اتخاذ کنند تا فرهنگ و افکار عمومی دریابد، سیاست جذب حداکثری، و سیاست وفاق ، به طور واقعی جایگزین سیاست تفرقه و طرد شده است. تحقق سیاست وفاق میان ملت و دولت، از سوی نظام سیاسی، باعث می شود مردم باور کنند که نظام سیاسی نیز، سیاست وفاق را باور کرده و به تدریج و در درازمدت بر اساس یافته های پیمایش ملی ارزش ها و نگرش های ایرانیان که ۹۰ درصد مردم خواهان تغییر وضع موجود هستند، عمل می کند، نه بر اساس منویات جناح گرایان. بر اساس نظر کارشناسان سیاسی، سیاست های جناحی، موقعیت ایران را در یک وضعیت آستانه ای نوسانی قرار داده است به این معنا که با مشاهده یک تدبیر درست ضد سیاست های جناحی، حالش خوب، و با دیدن یک بی تدبیری جناحی، حالش بد می شود. درک چنین موقعیتی، رمز تحقق وفاق ملت و دولت است.
از نظر همین کارشناسان جامعه اکنون کار بزرگ و سترگ خود را کرده است. برای نخستین بار در 118 سال انتخابات از صدر مشروطه به این سو، در انتخابات 1403 این رای دهندگان بوده اند که در میان آن همه فشار تبلیغاتی داخل و خارج، تهمت و ناسزا، با دلی خون وچشمانی نگران، با همه بی مهری هایی که دیده بودند، به پای صندوق انتخابات رفتند، و تلاش کردند دستان حاکمیت سیاسی را برای وفاق بفشارند. آنان منتظرند، نتایج ریسک بزرگ و تاریخی خود را در پرتو تحقق وفاق ملی، در نظام سیاسی و توسعه کشور به نظاره بنشینند. استمرار سیاست های جناحی تبعیض آمیز، امید برآمده از انتخابات 1403 را بر باد و همه ایرانیان و ایران را در معرض خطر قرار می دهد. ای کاش سیاست های جناحی، که کاملا ضد وفاق است، در همایش وفاق ملی که از سوی معاونت راهبری ریاست جمهوری برگزار می شود، به عنوان یک محور مستقل در فهرست موضوعات بحث وفاق قرار می گرفت، تا مورد تحقیق بزرگان حوزه اندیشه در دانشگاه و حوزه قرار می گرفت.
۲۱۶۲۱۶