اگر کسی به فارسی ایمان بیاورد [شهادتین را به فارسی بگوید] مومن است.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، از اواخر قرن اول و بیشتر در اوائل قرن دوم این سوال مطرح شد که آیا می شود به جای «الله اکبر» [در اذان] آن را فارسی گفت یا خیر. این سوال به موارد دیگری هم مربوط می شد و در نهایت به کار ترجمه قرآن به فارسی هم رسید.
در آغاز بحث اذان و نماز بود. گزارش این مسأله را سرخسی (م ۴۸۳) در المبسوط آورده و استدلالهای مخالف و موافق را نقل کرده است. طبعا مهم ترین مدافع و صریح ترین دفاعیات از زبان فارسی را ابوحنیفه داشت. به روایت سرخسی، وی معتقد به این مسأله بود و می گفت هدف ذکر خداوند است و با هر زبانی می شود چنین کرد. در حالی که ابوحنیفه معتقد به استفاده از فارسی در نماز بود «اذا قرأ فی صلاته بالفارسیة جاز عند أبی حنیفه» شافعی به کلی مخالف آن بود که بشود نماز را فارسی خواند:«لاتجوز القراءة بالفارسیة بحال». [خواندن بخشی از قرآن در نماز به فارسی] استدلال شافعی این بود که چون قرآن به عربی است، به هیچ روی نمی توان آن را فارسی خواند «فلا یتأدّی بغیره بالفارسیة» او می گفت: فارسی سخن مردم است [و عربی سخن خداست] و این [فارسی خواندن] نماز را باطل می کند.
سرخسی می افزاید: استدلال ابوحنیفه در باره جایز بودن قرائت در نماز به فارسی، این بود که ایرانیان «فُرس» به سلمان فارسی نامه نوشتند و از او خواستند تا سوره «فاتحه» را به فارسی برای آنان بنویسد، پس همین را در نماز می خواندند تا زبانشان به عربی روان شد. او همچنین در مقابل این فرض که قرآن، در زبان عربی، معجزه است، پس باید به عربی خوانده شود، چنین استدلال می کرد که معجزه در معانی قرآن است نه در الفاظ آن، و عجم ها هم این اعجاز را حتی اگر قرآن را به فارسی بخوانند، در معانی آن، درک می کنند. [به علاوه] قرآن [به عنوان کتاب الهی] کلام خدا و غیر مخلوق و نامحدث است، اما زبانها همه محدث هستند، بنابر این نمی شود گفت قرآن به زبان مخصوص است، چنان که آیه ««و انه لفی زبر الاولین» نشان می دهد که همین معانی در زبان آن اقوام هم بوده است.
سرخسی در شرح عقیده و فتوای ابوحنیفه ادامه می دهد: بنابر این «لو آمن بالفارسیة» کان مومن است. در وقت ذبح هم اگر به فارسی بگوید یا در وقت تلبیه به فارسی بگوید، و همین طور وقتی در نماز تکبیر را به فارسی بگوید، همین حکم را دارد. از ابوحنیفه نقل شده است که گفت اگر اذان به فارسی گفته شود، و مردم هم بدانند که آن اذان است، رواست، اما اگر نفهمند اذان است، روا نیست، برای این مقصود از اذان، اعلام است و در مورد دوم، این اعلام انجام نشده است. همچنین استفاده از فارسی در نماز و موارد دیگر، وقتی درست است که که مطمئن باشد آنچه گفته دقیقا معنای همان الفاظ عربی است.
سرخسی در المبسوط ذیل بحث اذان، هدف از آن را اعلام نماز می داند و معتقد است که آنچه اعلام می شود، بایان این مقصود را برساند. آنگاه در باره این که می شود به فارسی گفت یا نه، می گوید: اگر کسی تکبیر را به زبان فارسی بگوید، به نظر امام ابوحنیفه این صحیح است؛ زیرا هدف ذکر خداست، و این ذکر با هر زبانی قابل تحقق است. اما به نظر امام [ابو] یوسف و امام محمد [بن حسن]، این تنها زمانی جایز است که شخص به عربی تسلط نداشته باشد… وی ادامه می دهد مسأله اصلی، در مورد خواندن قرآن در نماز به زبان فارسی است. امام ابوحنیفه میگوید خواندن قرآن به فارسی جایز است، اما مکروه است. اما به نظر امام یوسف و امام محمد، اگر کسی به عربی مسلط باشد، خواندن به فارسی جایز نیست، مگر اینکه فرد نتواند عربی بخواند. امام شافعی معتقد است که به هیچ وجه خواندن قرآن به زبان فارسی جایز نیست، و اگر کسی به عربی مسلط نباشد، نماز او بدون قرائت خواهد بود.
همین اختلاف در باره تشهد و خطبه امام جمعه هم وجود دارد. در مورد خطبه نماز جمعه و تشهد، امام شافعی میگوید که، فارسی غیر از قرآن است (إنّ الفارسیة غیر القرآن) و خداوند در قرآن میفرماید: «ما قرآن را به زبان عربی قرار دادیم» (زخرف: ۳) و «اگر آن را قرآن عجمی قرار داده بودیم…» (فصلت: ۴۴). بنابراین، قرائت قرآن به جز به زبان عربی جایز نیست و نماز به فارسی باطل است. امام یوسف و امام محمد نیز میگویند که قرآن معجزه است و اعجاز آن در نظم و معناست؛ بنابراین، اگر کسی بتواند قرآن را به زبان عربی بخواند، موظف است به عربی بخواند و اگر نتواند، باید آنچه را که میتواند به زبان خود بخواند، مانند کسی که قادر به رکوع و سجود نیست و با اشاره نماز میخواند [یعنی مثل کسی که نمی تواند الفاظ عربی را بگوید و فقط با اشاره، و در هر حال جایز و کافی نیست که به فارسی بخواند و اگر بخواند فایده ندارد].
اما امام حنیفه که فارسی خواندن [آیات را در نماز] را جایز می دانست، به روایتی استناد میکند که در آن ایرانیان به سلمان فارسی نوشتند و از او خواستند که سوره فاتحه را به فارسی برایشان بنویسد و آنها این سوره را در نماز به فارسی میخواندند تا زمانی که زبانشان به عربی روان شد.
به روایت سرخسی، امام ابوحنیفه ـ در پاسخ استدلال به اعجاز بودن متن عربی ـ میگوید که وظیفه اصلی، قرائت قرآن به عنوان یک معجزه است و اعجاز قرآن در معنای آن ست. قرآن حجتی بر همه مردم [با همه زبانها] است، و ناتوانی ایرانیان در آوردن چیزی مانند آن، حتی با زبان خودشان نیز آشکار میشود. قرآن کلام خداست، مخلوق نیست، اما زبانها همه مخلوق هستند. بنابراین، نمیتوان گفت اصل قرآن به لسان مخصوص است، چرا که خدای می فرماید «و إنه لفی زبر الاولین» و این معانی در میان اقوام دیگر در زبان های آنها هم بوده است [پس معنا مهم است]. بدین ترتیب اگر کسی به فارسی ایمان بیاورد [شهادتین را به فارسی بگوید] مومن است. چنان که اگر در ذبح [نام خدا را] به فارسی بیاورد، یا تلبیه را به فارسی بگوید، درست است. همین طور اگر تکبیر را به فارسی بگوید و نماز را به فارسی بخواند [و قرأ بالفارسیة].
سرخسی در ادامه و بر اساس فتوای ابوحنیفه می گوید: اگر کسی اذان را به فارسی بگوید و مردم بدانند که این اذان است، به نظر امام ابوحنیفه جایز است. اما اگر مردم ندانند [متوجه نشوند] که این اذان است، جایز نیست؛ زیرا هدف از اذان، اعلام است و [در صورتی که نفهمند] این هدف تحقق نمییابد. به نظر امام ابوحنیفه، استفاده از زبان فارسی در نماز جایز است، مشروط بر اینکه فرد مطمئن باشد که معنای عربی را بهدرستی درک کرده است. «انما یجوز إذا قرأ بالفارسیة، اذا کان یتیقّن بأنه معنی العربیة».