ما در مورد تمدن طلایی اسلام در قرون نخستین اسلامی به پژوهشهایی برمیخوریم که اوضاع دانشمندان و مدارس و امکانات و تسهیلات ارائهشده به آنها از سوی خلفا و پادشاهان اسلامی را چنان با آب و تاب مینویسد که چشم خواننده با دیدن آنها برق میزند.
به گزارش خبرگزاری خبرانلاین محمدعلی غیبی در روزنامه اعتماد نوشت: نکتهای که اذهان بسیاری از تاریخپژوهان و علاقهمندان به تاریخ را در ایران به خود مشغول میکند، تفاوت رویکرد تاریخپژوهان ایرانی و تاریخپژوهان خارجی نسبت به تاریخ و تمدن ایران است. چنانکه حتی گاهی اوقات آثار برخی پژوهشگران خارجی و مستشرقان، صدای برخی خوانندگان ایرانی را هم درآورده است. اما بسته به دلنشین بودن یا نبودن پژوهشی برای یک خواننده ایرانی، سوالی که مطرح میشود، این است که رویکرد کدام گروه از پژوهشگران علمیتر است؟
با مطالعه فراوان کتب پژوهشهای تاریخی آثار مورخان خارجی ازجمله «تاریخ ایران» پژوهش کمبریج با برخی کتبی که توسط پژوهشگران ایرانی در همان محدوده زمانی، مکانی و موضوعی نوشته شده است، کمکم تفاوت عمدهای به ذهن خواننده کنجکاو میرسد و آن دید انتقادی نسبت به مسائل تمدنی و تاریخی و همچنین نقد روایات تاریخی و حتی ریزترین جزئیات رفتاری شخصیتها از سوی پژوهشگران خارجی است؛ رویکردی که برخی صاحبنظران ایرانی آن را سیاهنمایی تمدن شرق از سوی پژوهشگران خارجی و مستشرقان مینامند. حتی یک بار یکی از همکلاسیهای دوران تحصیل کارشناسیارشدم در سلف دانشگاه تبریز مدعی شد که «مستشرقان ما را تباه کردهاند» اما پس تاریخپژوهی بدون نگرش انتقادی چگونه است؟ در پژوهشهای بسیاری در تاریخ ایران قبل از اسلام که البته نویسندگان گمنامی دارند، تاریخ ایران شکلی کاملا گزینشی، اقتدارگرایانه و همچنین «اساطیرگونه» دارد. رویکردی که من از آن به عنوان «اساطیرگونه» نام بردم، رویکردی است بدون سبک و سنگین کردن روایات و بدون داشتن حس بدبینی به روایتهای موجود در آثار مورخان کلاسیک؛ یعنی اینکه پژوهشگر حتی قادر به نقد روایت نویسندهای همچون طبری یا روفینیوس نیست و تمام روایات موجود را با هم ترکیب میکند و برآیند آنها را به عنوان نتیجه میپذیرد و این در حالی است که تمام مورخان کلاسیک ما تاریخ ساسانیان را براساس دو پژوهش کتابخانهای یکی به رهبری طبری و دیگری به رهبری ابوعلی مسکویه نوشتهاند و منابع هر دو مورخ گرانقدر مزبور هم خداینامکهایی بودند که تاریخ ساسانیان را به همان روش تاریخ سلسلههای اساطیری پیشدادیان و کیانیان نوشته بودند. مورخان رومی، بیزانسی و مسیحی هم که دسترسی درستی به اوضاع ایران نداشتند و در بهترین حالت آگاثیاس به سالنامههای رسمی دربار ایران دسترسی داشت که البته رویکرد خصمانه و کنایههای فراوان این مورخ باز رویکرد انتقادمحور را در برخورد با اثر او ضروری میسازد.