حسین خسروجردی نام بلندآوازهای در هنر نقاشی ایران است، سالهای جوانی او گره خورد به روزهای منتهی به انقلاب، انقلاب و جنگ و آن شور و شوقی که جوانان آن روزگار داشتند برای تغییر، برای عدالت، قسط و داد، برای برابری، برادری، آزادی، برای خلاصی از امپریالیسم شرق و غرب، برای استقلال ملی و هر آنچه فکر میکردند، نیاز بشری است که از معنویت دورافتاده.
حسین قره: جوانان آن روزگار تصورشان این بود انقلابی کردهاند که آخر همه انقلابهاست، انقلابی که معنویت و کار و کارگر و سعادت و خوشبختی را به هم گره خواهد زد؛ ولی دیری نگذشت که کشتی رؤیا به گل واقعیت نشست و رؤیای تعاون به رویارویی تقابل کشید.
حسین خسروجردی که ایدههای انقلابی – مذهبی و معنوی داشت، همچون بعضی از دوستانش که در حوزه هنری فعالیت میکردند، شکاف بین آن رویا و این واقعیت را دید و سازش را با رؤیاهای انسانی که داشت کوک کرد، او آرمانش – که محور آن عدالت و تعالی بود – را رها نکرد و آهستهآهسته با کارهایش نشان داد با واقعیتها فاصله گرفته است.
او تا زمانی که ایران بود در زمینههای متعدد هنری تجربه کرد و کار ارائه داد، از گرافیک و کاریکاتور تا طراحی صحنه فیلمهای سینمایی، خسروجردی بعد از سال ۸۸ و وقایع تلخ آن روزگار، ایران را به مقصد لندن ترک کرد. او که شهرتش فراتر از مرزهای ایران بود و آثارش در حراجهای دنیا به فروش میرسید، سال ۱۳۹۲ در «فضای پروژه برماندسی» (Bermondsey Project Space) لندن نمایشگاه انفرادی برگزار و آثار آن دوره که بیشترشان از مجموعه «مومیاییها» بود، عرضه کرد. پس از آن سال ۹۳ نمایشگاه انفرادی «خانه با تعریف نو» را در گالری «تارا» لس آنجلس ارائه کرد و پس از آن در سه نمایشگاه در تهران آثارش در نمایشگاهی گروهی عرضه شد. او حالا و پس از ده سال از آن نمایشگاه انفرادی در لندن باری دیگر در «کپیتال آرت لندن» (Capital Art London) آثار دوره جدیدش را ارائه کرده است. نقاشیهایی که جهان متفاوتی از آثار قبلی او دارند.
با سپاس از مهرداد غفارزاده که زحمت برقراری این ارتباط را کشید، در ادامه گفتوگو با حسین خسروجردی را بخوانید:
اگر بگوییم سه حسین خسروجردی داریم که در طی زمان سه دوره آثاری را خلق کرد که متمایز از دیگر آثارش هستند، درست است؟ آن هم با این تحلیل که در دوره اول نقاشیهایتان انسان زیر خیمه جهانبینیای تعریف میشود که حیات مادی و معنویاش مبارز است و مجاهد بودن. انسانی معنادار است که در قیام و قیود و انقلاب (فردی و جمعی) حضور داشته و پیر و مرشد و مراد، افق تعالی را به او نشان میدهد. در دوره دوم، انسان کماکان حضور دارد و این بار با دردها و رنجها و حسرتها، تابلوهای مومیایی شما محصول این دوره هستند، انسان با فیگورهایی که در حیات زندگی عرفی مهاجرت میکند و… . در دوره سوم که نقاشیهایش امروز بر دیوار نمایشگاه… در لندن است، دیگر انسان در قاب شما نیست، بلکه خلوص محض خطها و رنگهاست، انگار آن شرنگ زندگی آن حیات ابدی در این قابها تجلییافته و شما با نگاهی عرفانی در محض زندگی و لحظه غرق شدهاید و به مخاطب همین را نشان میدهید.
حسین خسروجردی: برای خودم جالب است که این چنین ترجمه زلالی از مسیر طی شده آثارم نقل کردی. آخر در فرهنگ ما نگاهها و نقدها و نظرها با فیلتر و کلیشه و پیشفرض است، اما این نظر روشن و بیواسطه و بیغرضی که داری، تعبیر درستی است. مجبورم برای شرح این سه مقطعی که گفتی و البته چیزهای بیشتری، طولانی و بدون نقطه صحبت کنم و بعد برویم سراغ سؤالهای بعدی.