پس از ترور دبیرکل و برخی فرماندهان حزبالله، تمام رسانههای بینالمللی بر پایه سیاستهای مشخص به این موضوع پرداختهاند. در ایران نیز با توجه به جایگاه ویژه سیدحسن نصرالله در محور مقاومت، رسانهها بهصورت ویژه به این اتفاق پرداختهاند.
به گزارش خبرآنلاین روزنامه فرهیختگان نوشت: اگرچه همه رسانهها سیاست واحدی را از ابتدای این اتفاق دنبال کردهاند، رسانه ملی بهعنوان فراگیرترین رسانه در کشور، فاقد سیاستی واحد در بررسی موضوع بوده است.
این رسانه در سهشبکه متفاوت، سهرویکرد تقریبا متفاوت را درپیش گرفت. شاید سهعبارت متفاوت «اگر میخواهیم جنگ بهپایان برسد باید وارد این نبرد بشویم و پاسخ دهیم»، «رژیم اسرائیل بسیاری از دانشمندان هستهای ایران را هم ترور کرد، آیا برنامه هستهای ایران متوقف شد؟ درمورد مقاومت لبنان هم همین است» و «مقصر دولت و سیاستهایش است، دروغ آمریکاییها را باور کردهایم و آنها «11 ماه» است با همین شیوه درحال تداوم جنگند!» که از دل برنامههای این 6 روز صداوسیما بیرون آمده، بتواند این تفاوت معنادار و متضاد را بهنمایش بگذارد.
این روایتها در سهشبکه متفاوت که هریک مسیری مجزا را طی میکنند، مخاطبان را که برای تامین نیاز خبری خود به رسانه رجوع میکنند، دچار سردرگمی کردهاند. بهطور حتم در اتفاقات اینچنینی، سازمانی عریض و طویل همچون صداوسیما، سیاستهای خبری خود را به برنامهسازان اعلام میکند و آنها موظف به دنبال کردن سیاستی واحد برای همه شبکههایند تا حرف هماهنگ و یکسانی به مخاطب منتقل شود. نتیجه این سیاست واحد به مرجعیت رسانه کمک خواهد کرد. درکنار آن اگر رسانه بتواند بهدرستی کارکرد اطلاعرسانی خود را بهنمایش بگذارد، افکار عمومی را بهسمتی هدایت خواهد کرد که برای کشور مفید باشد.