جنگ ناعادلانه و افزایش میل به انتقام / انفجار پیجرها کودتای تکنولوژیک و جاسوسی/ تئوری جنگ عادلانه وابسته به تمایز رزمندگان و غیرنظامیان

وقتی دولتی اجازه کشتن مردانی را می‌دهد که مستقیم یا غیرمستقیم با آنها مذاکره می‌کند، مانند اسماعیل هنیه، رهبر حماس در ماه ژوئیه، باید به این نتیجه برسیم که دولت اسراییل به موفقیت مذاکرات متعهد نیست. این از نظر سیاسی و اخلاقی نادرست است.

جنگ ناعادلانه و افزایش میل به انتقام / انفجار پیجرها کودتای تکنولوژیک و جاسوسی/ تئوری جنگ عادلانه وابسته به تمایز رزمندگان و غیرنظامیان

 گروه اندیشه: دکتر مایکل لابان والزر فیلسوف سیاسی و از نظر اندیشه متعلق به جناح چپ سیاست آمریکاست و در آثارش نگرش کثرت‌گرایانه به سیاست و اخلاق در کانون توجه است. اغلب، مایکل والزر را، در کنار السدیر مک‌اینتایر و مایکل سندل، از پشتیبانان اصلی موضع جماعت گرایی، در نظریهٔ سیاسی به‌شمار می‌آورند. او مدت‌هاست که استدلال می‌کند بنیان نظریهٔ سیاسی باید بر سُنَن و فرهنگ جوامع باشد، و آنچه خود آن را انتزاع بیش‌ازحد فلسفهٔ سیاسی می‌خواند تا برای همه کشورها نسخه پیچی شود، مخالفت می‌ورزد. او در مقاله اخیر خود در نیویورک تایمز، که در سایت انرژی امروز منتشر شده، به بحث ناعادلانه بودن جنگ در غزه و فلسطین می پردازد. 
او ابتدا به انفجارهای پیجرها اشاره کرده می نویسد: «انفجارهای پیجرها و واکی‌تاکی ها که اعضای حزب‌الله لبنان را هدف قرار می‌دادند، مطمئناً یک کودتای تکنولوژیک و جاسوسی بود. کمتر کسی می‌تواند درباره این خبر بخواند یا به چشم خود ببیند و شگفت‌زده نشود. اما انفجارهای روز سه‌شنبه و چهارشنبه نیز بخشی از جنایات جنگی [اسرائیل] بود، حملاتی تروریستی توسط دولتی که به طور مداوم حملات تروریستی علیه شهروندان خود را محکوم کرده است.»
والزر در ادامه با اشاره به نحوه عملکرد انفجار پیجرها می نویسد: «بله، این دستگاه‌ها به احتمال زیاد توسط عوامل حزب الله برای اهداف نظامی استفاده می‌شد. این ممکن است استفاده‌کنندگان از این دستگاه‌ها را به یک هدف مشروع در نبردهای برون مرزی مداوم بین اسرائیل و حزب الله تبدیل کند. اما این حملات (انفجار پیجرها) که حداقل ۳۷ نفر را کشت و هزاران نفر دیگر را زخمی کرد، زمانی رخ داد که عوامل [استفاده کننده]، عملیات نظامی یا تروریستی انجام نمی‌دادند. آنها بسیج نشده بودند و درگیر اقدامات نظامی نبودند. در عوض، آنها با خانواده‌های خود در خانه بودند، در کافه‌ها نشسته بودند، در بازارهای مواد غذایی خرید می‌کردند، در میان غیرنظامیانی بودند که به طور تصادفی کشته و زخمی شدند.اسرائیل مسئولیت این حملات را نه تایید و نه رد کرده است، اما به طور گسترده باور بر این است که در پشت این حملات اسرائیل قرار دارد. اگر این ادعاها درست باشد، برای دوستان اسرائیل مهم است که بگویند: این [عملیات] درست نبود.»

مایکل لابان والزر استاد بازنشستهٔ افتخاری در مؤسسهٔ مطالعات پیشرفته (IAS) در پرینستون، نیوجرسی

 استاد سابق پرینستون معتقد است «تئوری جنگ عادلانه به شدت به تمایز بین رزمندگان و غیرنظامیان بستگی دارد. در جنگ‌های معاصر، این دو گروه اغلب در یک فضا با هم مخلوط می‌شوند، اغلب، در واقع، عمداً با هم مخلوط می‌شوند، زیرا کشتار غیرنظامیان موجب محکومیت اخلاقی می‌شود.» جنگی که حماس در غزه طراحی کرد، تصویری تلخ از استراتژی قرار دادن غیرنظامیان در معرض خطر است برای منافع سیاسی. با این حال، ارتشی که به این استراتژی پاسخ می‌دهد باید هر کاری که می‌تواند برای جلوگیری یا به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان انجام دهد. اسرائیل مدعی است که این کار را در غزه انجام می‌دهد، اگرچه انتقادات جدی از رفتارش در غزه در رسانه‌های سراسر جهان ظاهر شده است، و این انتقادات سوای در نظر گرفتن پرونده‌ای‌ست که علیه مقامات اسرائیل و حماس در دادگاه کیفری بین‌المللی به اتهام جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت مطرح شده است.»
او افزود: «نمی‌توان هیچ ادعای مشابهی را مبنی بر به حداقل رساندن خطر برای غیرنظامیان برای تصمیم‌گیری در مورد منفجر کردن دستگاه‌ها مطرح کرد. آنها توسط حزب الله توزیع نشدند تا مردم خود را در معرض خطر قرار دهند. این توطئه‌ای‌ نبود برای مجبور کردن اسرائیل به کشتن یا زخمی کردن غیرنظامیان. این توطئه مال اسرائیل بود و توطئه‌گران باید می‌دانستند که حداقل برخی از افرادی که آسیب دیده‌اند مردان، زنان و کودکان بی‌گناه خواهند بود.»
والزر در ادامه با اشاره به این که «ترورهای اخیر رهبران حماس و حزب‌الله توسط اسرائیل مستلزم پاسخی پیچیده‌تر، اما همچنان انتقادی، سیاسی و اخلاقی است»  می نویسد: «اینها مردانی بودند که فعالانه از حملات به اسرائیل حمایت می‌کردند و مطمئناً خود اهداف مشروعی بودند، که می‌توانستند از نزدیک یا از راه دور علیه آنان عمل کنند. اما وقتی دولتی اجازه کشتن مردانی را می‌دهد که مستقیم یا غیرمستقیم با آنها مذاکره می‌کند، مانند اسماعیل هنیه، رهبر حماس در ماه ژوئیه، باید به این نتیجه برسیم که دولت به موفقیت مذاکرات متعهد نیست. این از نظر سیاسی و اخلاقی نادرست است، آن هم نه تنها از دیدگاه تعداد زیادی از شهروندان اسرائیلی (از جمله دوستان من در اسرائیل) که به شدت، حتی ناامیدانه، متعهد به پایان دادن به جنگ و بازگرداندن گروگان‌ها به خانه هستند، بلکه از دیدگاه همه قربانیان جنگ غزه.»
نویسنده کتاب «حوزه های عدالت» در ادامه به تمایز محکومیت عمل جنگی و خود جنگ می پردازد و می نویسد: «با این حال، اجازه دهید در اینجا تمایزی قائل شوم. محکوم کردن یک عمل جنگی با محکوم کردن خود جنگ یکسان نیست. در زمان «ابا اِبان» دشمنان اسرائیل با یک عزم ناسیونالیستی برای جبران نکبت، فرار و اخراج فلسطینی‌ها در سال ۱۹۴۸ و آنچه که به اسرائیل تبدیل شد، انگیزه داشتند و مبارزه می کردند. امروز با هدف و انگیزه دینی است. بنابراین مهم است که قضاوت‌هایی را که در مورد رفتار جنگ می‌کنیم از قضاوت‌هایی که در مورد تصمیم به جنگ می‌گیریم متمایز کنیم.»
والزر می افزاید: «حمله حماس در ۷ اکتبر به منظور شروع یک جنگ بود و پاسخ اسرائیل، اگرچه حماس انتظارش را داشت و آن را می‌خواست، موجه بود. تصور اینکه هر کشوری واکنش متفاوتی نشان دهد دشوار است. حزب الله لبنان تقریباً بلافاصله با حمله موشکی به شمال اسرائیل به طور مستمر اما با دقت به حماس پیوست و ظاهراً قصد داشت درگیری محدودی داشته باشد. به این ترتیب، علیرغم اختلافات سنی و شیعه، از متحد اسلامگرای خود حمایت می‌کند، بدون اینکه خود را متعهد به جنگ تمام عیار کند… شاید وسایل الکترونیکی در حال انفجار نشان دهنده تلاشی برای اقدام قوی باشد اما من نمی‌توانم باور کنم که کسی را امن‌تر می کند. این اقدام دعوت به انتقام می‌کند و حتی اگر انتقام فعلا سخت باشد، میل به انتقام از بین نمی‌رود.»
این فیلسوف سیاسی پرینستون می افزاید: «آنچه که این حملات با وضوح کورکننده نشان می‌دهد، اهمیت راه‌حل سیاسی برای جنگ در شمال است، که تنها می‌تواند همراه با نوعی آتش‌بس در جنوب محقق شود. یک جنگ فاجعه بار با لبنان اکنون خطر بزرگتری است، اما باید ابتدا برای جلوگیری از آنچه در ۷ اکتبر آغاز شد کاری کرد تا با آن مقابله شود. در این لحظه، هر پیشنهاد سیاسی باید ساده لوحانه خوانده شود. به نظر می‌رسد رهبران هر دو طرف معتقدند که جنگ تنها راه پیش‌روی آنهاست.ممکن است یک جنگ عادلانه و دیگری ناعادلانه باشد، اما قربانیان انفجارهای پیجرها و واکی‌تاکی‌ها و حیرت عموم مردم از آنچه که می‌توان گفت امروزه در جنگ ممکن شده است و ترس از آنچه فردا خواهد آمد؛ همگی وجود ضرورت یک راه حل سیاسی را ثابت می‌کند.»

منبع: نیویورک تایمز
۲۱۶۲۱۶

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *