در دهههای گذشته، پیوند میان ایران و آمریکا، به ویژه پس از برآمدن انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، همواره آکنده از کشمکشها و دشواریهای فراوان بوده است. یکی از پیچیدهترین و برجستهترین چالشهای این پیوند، پرونده هستهای ایران است که در گذر زمان، نه تنها به یک رویارویی دوسویه کرانمند نشده، بلکه به یکی از برجسته ترین گرفتاریهای ایمنی جهانی دگرگون شده است.
جایگاه کنونی گفتگوهای میان ایران و آمریکا نشاندهنده رسیدن به جایی است که میتوان آن را بنبست دیپلماتیک نامید. هر دو سوی در دیدگاه های خود مرزهای سرخی را نشان کردهاند که گذر از آنها را ناپذیرفتنی میدانند. از یک سو، ایران بر حق انکارناپذیر خود برای بهرمندی آشتی جویانه از انرژی اتمی و ادامه کارهای هستهای در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای تأکید دارد. از سوی دیگر، آمریکا و هم پیمانانش نگرانیهای جدی از احتمال انحراف برنامه هستهای ایران به سوی اهداف نظامی دارند.
این بنبست نه تنها تأثیرات منفی بر روابط دوجانبه دو کشور داشته، بلکه پیامدهای گستردهای بر ثبات منطقهای و بینالمللی به همراه آورده است. تحریمهای اقتصادی، تنشهای نظامی، و فضای عدم اعتماد متقابل، زمینهساز شرایطی شده که راهبردهای سنتی دیپلماتیک کارآیی لازم را نداشتهاند.
نیاز به اندیشه نو در دیپلماسی هستهای
اندوخته دهههای گذشته نشان داده که رویکردهای سنتی در مذاکرات هستهای، علیرغم برخی موفقیتهای کوتاه زمان مانند برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، قادر به ایجاد راهبرد پایدار و بلندمدت نبودهاند. دلایل این ناکامیها را میتوان در عوامل گوناگون جستجو کرد:
نخست، ساختار کنونی گفتگوها بر پایه منطق “همه یا هیچ” استوار است که هر دو سوی را ناچار میکند تا همه خواستههای خود را به طور کامل محقق کنند یا از گفتگو بیرون شوند. این رویکرد فضای کمی برای نرمش پذیری و یافتن راهبردهای نوآورانه برجای میگذارد.
دوم، نبود سازوکارهای اعتماد ساز مؤثر سبب شده که حتی توافق های بدست آمده نیز در معرض تغییرات سیاسی داخلی هر دو کشور قرار گیرند. تجربه بیرون آمدن آمریکا از برجام در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ نمونهای بارز از این دشواره است.
سوم، دیده نشدن سود دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی در فرآیند گفتگوها این گمانه را می سازد، که حتی با دستیابی به توافق، مخالفتهای خارجی بر آن خدشه وارد کند.
بر این اساس، نیاز به اندیشهای نو و رویکردی نوآورانه در حل این معضل دیپلماتیک بیش از پیش احساس میشود. راهبردی که بتواند منافع مشروع هر دو طرف را در نظر گیرد، در عین حال نگرانیهای امنیتی بینالمللی را نیز پاسخ دهد.
کالبد شکافی پیشنهاد: آبخوست (جزیره) آزاد اتمی
در این زمینه، پیشنهاد تشکیل یک “آبخوست آزاد اتمی” در یکی از آبخوست های ایران میتواند به عنوان راهبردی نوآورانه و کارآمد مطرح شود. این پیشنهاد شامل چهار رکن اساسی است که در ادامه به روشنی بررسی خواهد شد:
رکن نخست: برگزیدن آبخوست آزاد اتمی
اولین گام در این پیشنهاد، گزیدن یکی از آبخوست های ایران به عنوان “آبخوست آزاد اتمی” است. انتخاب آبخوست برای این جایگاه ویژه، سودمندی های راهبردی فراوانی دارد:
از نگاه امنیتی، جایگاه آبخوستی(جزیرهای) امکان کنترل بهتر دسترسیها و نظارت دقیقتر بر کارها را برای ایران و امریکا، هردو فراهم میکند. این ویژگی برای باورسازی در میان طرفهای بینالمللی ارزش بسزایی دارد.
از دید سیاسی، آبخوست به عنوان بخشی از خاک ایران، حاکمیت کشور را نگه میدارد و در همین زمان زمینه اعمال رژیم حقوقی ویژه را نیز فراهم میآورد. این امر میتواند نگرانیهای ایران درباره نقض حاکمیت ملی را برطرف کند.
از نظر فنی، امکان ایجاد زیرساختهای مدرن و استانداردهای بالای ایمنی در یک محیط کنترلشده وجود دارد. این موضوع میتواند به ارتقای سطح فناوری هستهای ایران و حتی ساخت یک شهر فرامدرن هسته ای کمک کند.
آبخوست هایی مانند هندرابی، تهمادون و حتی یک جزیره
می توانند مناسب برای این کار باشند، هرچند انتخاب نهایی باید بر اساس ارزیابیهای فنی، امنیتی و سیاسی دقیقتری صورت گیرد.
رکن دوم: مدیریت کنسرسیومی
دومین رکن این پیشنهاد، سپردن مدیریت آبخوست آزاد اتمی به دست کنسرسیومی متشکل از ایران-آمریکا و احتمالاً سایر کشورهای سودبر است. این ساختار مدیریتی برتریهای قابل توجهی دارد:
ایجاد تعادل قدرت: بودن همزمان ایران و آمریکا در مدیریت این ناحیه سبب میشود که هیچ یک از طرفین نتوانند به تنهایی کنترل یک سویه ای بر کارها داشته باشند. این کار همباوری دو سویه را افزایش میدهد.
بخش بندی کار: با همکاری چندین کشور در مدیریت، مسئولیت نظارت و کنترل میان آنها بخش میشود که کاهش فشار بر هر یک از سوی ها را در پی خواهد داشت.
تضمین شفافیت: ساختار کنسرسیومی امکان نظارت مستمر و شفاف بر کلیه کارها را فراهم میکند که یکی از اصلیترین نگرانیهای بینالمللی را برطرف میسازد.
کشورهای احتمالی برای عضویت در این کنسرسیوم میتوانند شامل روسیه، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان و حتی کشورهای منطقه ای مانند عربستان، امارات متحده عربی یا عمان باشند. انتخاب اعضا باید به گونهای باشد که تعادل منطقهای و بینالمللی حفظ شود.
رکن سوم: انتقال کارهای پربارسازی (غنیسازی)
سومین جزء این پیشنهاد، انتقال سانتریفیوژهای ایران به آبخوست آزاد اتمی و انجام کارهای پربارسازی تا سطح ۳.۶ درصد در این جایگاه است. این رویکرد چندین برتری مهم دارد:
کنترل بهتر بر فرآیند پربارسازی: با متمرکز کردن کارهای پربارسازی در یک جایگاه تحت نظارت بینالمللی، امکان کنترل دقیقتر بر میزان و کیفیت تولید اورانیوم پربارشده (غنیشده) فراهم میشود.
کاهش نگرانیهای امنیتی: با محدود کردن پربارسازی به سطح ۳.۶ درصد، که برای اهداف آشتی جویانه کافی است، نگرانیهای مربوط به احتمال انحراف به سمت اهداف نظامی کاهش مییابد.
حفظ حقوق ایران: ایران همچنان میتواند به کارهای هستهای خود ادامه دهد، اما در چارچوبی که اعتماد بینالمللی را نیز به دست بیاورد.
توسعه فناوری: امکان استفاده از تکنولوژیهای پیشرفتهتر با همکاری شرکای بینالمللی فراهم میشود.
همچنین، پیشنهاد تعطیلی موقت سایر مراکز پربارسازی اتمی در کشور برای مدت پنج سال، زمان کافی برای آزمایش عملکرد این الگوی نو و ایجاد اعتماد لازم فراهم میکند.
رکن چهارم: همکاریهای اقتصادی
چهارمین رکن بسیار مهم این پیشنهاد، گسترش همکاریهای اقتصادی میان ایران و آمریکا است. این بعد از پیشنهاد اهمیت ویژهای دارد زیرا:
انگیزهسازی برای ادامه همکاری: سود اقتصادی قابل توجه میتواند انگیزه قوی برای حفظ توافق و ادامه همکاری باشد.
کاهش تحریمها: با پیشرفت در زمینه هستهای، زمینه برای کاهش تدریجی تحریمهای اقتصادی فراهم میشود.
ایجاد وابستگی متقابل: گسترش پیوندهای اقتصادی سبب میشود که هر دو سوی منافعی در حفظ ثبات روابط داشته باشند.
زمینههای همکاری اقتصادی میتواند شامل انرژی، پتروشیمی، فناوری، حمل ونقل، خانه سازی، نوسازی همه زیرساختهای تکنولوژی نسل دومی به تکنولوژی های نسل چهارم و حتی همکاریهای بانکی و مالی باشد.
برتریهای راهبرد پیشنهادی
این پیشنهاد دارای برتریهای راهبردی قابل توجهی است که آن را از سایر راهبردهای پیشنهادی متمایز میکند:
ایجاد اعتماد متقابل
یکی از مهمترین برتریهای این رویکرد، قابلیت آن در ایجاد اعتماد متقابل است. مشارکت مستقیم هر دو طرف در مدیریت کارهای هستهای، شفافیت لازم را ایجاد میکند و نگرانیهای طرفین را کاهش میدهد.
حفظ حیثیت ملی
برخلاف برخی پیشنهادهای قبلی که ممکن بود حیثیت ملی یکی از طرفها را خدشهدار کند، این راهبرد امکان حفظ آبرو و منافع حیاتی هر دو طرف را فراهم میکند.
انعطاف پذیری
ساختار کنسرسیومی امکان تعدیل و بهبود مستمر توافق را بر اساس تجربیات حاصله فراهم میکند. این انعطافپذیری یکی از نقاط ضعف اصلی توافقهای قبلی را جبران میکند.
قابلیت گسترش
در صورت موفقیت، این الگو میتواند به سایر حوزههای همکاری نیز گسترش یابد و زمینهساز بهبود کلی روابط دو کشور شود.
چالشها و راهکارهای اجرایی
با وجود برتریهای قابل توجه، اجرای این پیشنهاد با چالشهایی نیز همراه است که باید برای آنها راهکار اندیشید:
چالشهای حقوقی
یکی از اولین چالشها، تعیین چارچوب حقوقی حاکم بر آبخوست آزاد اتمی است. این ناحیه باید تحت کدام قوانین عمل کند؟ چگونه اختلافات حلوفصل شود؟ نقش سازمانهای بینالمللی چگونه تعریف شود؟
برای حل این چالش، میتوان از تجربه نواحی آزاد اقتصادی و همچنین برخی توافقهای بینالمللی در زمینه انرژی اتمی استفاده کرد. تدوین موافقتنامهای جامع که جایگاه حقوقی این ناحیه را به روشنی تعریف کند، ضروری است.
چالشهای فنی
از نظر فنی نیز مسائل متعددی وجود دارد: چگونه سانتریفیوژها منتقل شوند؟ چه استانداردهای ایمنی باید رعایت شود؟ چگونه زیرساختهای لازم ایجاد شود؟
این چالشها نیازمند همکاری نزدیک متخصصان هستهای هر دو کشور و احتمالاً مشاوره با سازمان بینالمللی انرژی اتمی است.
چالشهای سیاسی داخلی
در هر دو کشور، گروههایی وجود دارند که ممکن است با این نوع همکاری مخالف باشند. مدیریت این مخالفتهای داخلی و دستیابی به پشتیبانی افکار عمومی، یکی از مهمترین عوامل موفقیت این طرح است.
برای این منظور، ضروری است که برتریهای طرح به روشنی برای افکار عمومی تبیین شود و از ابزارهای دیپلماسی عمومی استفاده شود.
چالشهای منطقه ای
واکنش کشورهای منطقه، بهویژه رقیبان منطقهای ایران، میتواند تأثیر قابل توجهی بر موفقیت این طرح داشته باشد. لذا ضروری است که از ابتدا با کشورهای منطقه مشورت شود و منافع آنها نیز در نظر گرفته شود.
نقش بازیگران بینالمللی
موفقیت این پیشنهاد به شدت وابسته به نقش و پشتیبانی بازیگران بینالمللی است:
سازمان بینالمللی انرژی اتمی
این سازمان میتواند نقش کلیدی در نظارت فنی و تأیید آشتی جویانه بودن کارها ایفا کند. همکاری نزدیک با این نهاد، اعتبار بینالمللی طرح را افزایش میدهد.
شورای امنیت سازمان ملل
پشتیبانی شورای امنیت میتواند ضمانت اجرایی مناسبی برای توافق فراهم کند. البته کسب این پشتیبانی نیازمند مذاکره و توافق با تمام اعضای دائم شورا است.
اتحادیه اروپا
اروپا میتواند نقش میانجیگری و تسهیلکننده مهمی ایفا کند. تجربه اروپا در زمینه انرژی هستهای و روابط با هر دو طرف، آن را به گزینه مناسبی برای این نقش تبدیل میکند.
پیامدها و آثار بلندمدت
در صورت موفقیت، این طرح میتواند آثار گستردهای بر روابط منطقهای و بینالمللی داشته باشد:
بر روابط ایران و آمریکا
این طرح میتواند نقطه عطفی در روابط دو کشور باشد و زمینهساز بهبود تدریجی روابط در سایر حوزهها شود.
بر ثبات منطقهای
کاهش تنشهای هستهای میتواند به ثبات کلی منطقه خاورمیانه کمک کند و زمینهای برای همکاریهای بیشتر فراهم آورد.
بر نظام بینالمللی
موفقیت این الگو میتواند الگویی برای حل سایر اختلافات هستهای در جهان ارائه دهد.
فرجام سخن
بنبست کنونی در گفتگوهای هستهای ایران و آمریکا، ضرورت اندیشیدن راهبردهای نوآورانه و نوآورانه را بیش از پیش آشکار میسازد. پیشنهاد تشکیل آبخوست آزاد اتمی در یکی از جزایر ایران، با ساختار مدیریتی کنسرسیومی و تأکید بر همکاریهای اقتصادی ، میتواند مسیری تازه برای خروج از این بنبست ارائه دهد.
این پیشنهاد افزون بر حفظ حقوق مشروع ایران در زمینه استفاده آشتی جویانه از انرژی اتمی، نگرانیهای امنیتی بینالمللی را نیز مورد توجه قرار میدهد. ساختار کنسرسیومی آن امکان مشارکت فعال همه طرفهای سودبر را فراهم میکند و شفافیت لازم برای ایجاد اعتماد متقابل را تضمین مینماید.
البته، اجرای این طرح نیازمند اراده سیاسی قوی از سوی همه طرفها، پشتیبانی بینالمللی، و مدیریت دقیق چالشهای حقوقی، فنی و سیاسی است. با این حال، در شرایطی که راهبردهای سنتی به بنبست رسیدهاند، چنین اندیشهای میتواند امیدی تازه برای دیپلماسی آشتی در منطقه و جهان باشد.
موفقیت در این مسیر نه تنها میتواند مسئله هستهای ایران را حل کند، بلکه الگویی برای حل سایر اختلافات بینالمللی و زمینهساز دوران تازه ای از همکاری سازنده میان کشورها ارائه دهد. در دنیایی که با چالشهای مشترک فراوانی رو به رو است، چنین روشهایی از همکاری و دیپلماسی نوآورانه بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد.
*دانش آموخته اندیشه سیاسی
۳۱۲۲۱۹