واکنش ما به بحران باید به گونهای باشد که مردم در مواجهه با این شرایط، دچار اضطراب بیمورد نشوند. شرط اصلی داستان هم این است که ما از پیش شرایط را سنجیده و آمادگی کافی را برای این وضعیت داشته باشیم. اما هماکنون میبینیم که نهادهای متولی تازه به فکر تدوین راهنما افتادهاند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا(مسعود تقیآبادی)، در شرایط کنونی، جامعه ایران در مواجهه با تهدیدات بیرونی و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی قرار دارد که احساس ناامنی و اضطراب را در میان شهروندان افزایش داده است. این وضعیت، به ویژه در شهرهایی نظیر تهران، با مشاهدات عینی از خطرات ملموس، همچون صدای انفجار و عملکرد پدافند هوایی، همراه است. دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک، عضو هیأت مدیره و سخنگوی انجمن علمی روانپزشکان ایران و رئیس شاخۀ ایران انجمن جهانی روانکاوی و رواندرمانی رابطهای(IARPP) ، در این مصاحبه به بررسی ابعاد مختلف این بحرانها و تأثیرات آن بر روان شهروندان پرداخته و راهکارهایی برای مدیریت اضطراب و حفظ تعادل روانی در این شرایط بحرانی ارائه میدهد. او همچنین به ضرورت محدود کردن دسترسی به اطلاعات و انتخاب منابع معتبر برای کاهش اضطراب اشاره میکند. در این راستا، دکتر جلالی ندوشن بر اهمیت ایجاد فضایی برای بیان هیجانات و احساسات تأکید دارد و به نقش حمایتهای اجتماعی در تقویت تابآوری در برابر بحرانها میپردازد. در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید.
مواجهه مستقیم با خطر و مجموعهای از بحرانهای همزمان
با توجه به شرایط بحرانی و اضطرابآلود کنونی در جامعه، از منظر روانشناختی، مهمترین آسیبهایی که سلامت روان فردی و جمعی را تهدید میکنند، کداماند؟ بهویژه چه اختلالات یا فشارهایی در چنین وضعیتی شیوع بیشتری دارند؟
در حال حاضر، ما در وضعیتی قرار داریم که با یک تهدید جدی بیرونی مواجه هستیم؛ تهدیدی که نمودهای برجستهای از مرگ و نابودی را به نمایش میگذارد—هم در سطح واقعی و عینی، و هم در سطح نمادین و سمبولیک. برخی رویدادها، مانند فروپاشی اقتصادی، حتی زمانی که آثار ملموس و مشخصی مانند کاهش قدرت خرید در پی داشته باشد، بخش عمدهای از احساس ناامنی که ایجاد میکنند، برخاسته از تجربهای درونی و نمادین است. به عبارتی، فرد به این نحو تحت تأثیر قرار میگیرد که تجربهی او از نابسامانی و پیشبینیناپذیری اقتصادی، به احساس خطر، اضطراب و وحشتزدگی منجر میشود.
در وضعیت کنونی، شواهد متعددی از سوی شهروندان، بهویژه در شهرهایی نظیر تهران، گزارش میشود که مؤید نوعی تجربهی ملموس از خطر است: از جمله شنیدن صدای انفجار، عملکرد پدافند هوایی، یا مشاهده دود غلیظ در آسمان. این مشاهدات، مرگ را نه در مقام یک امکان دور، بلکه بهمثابه حضوری واقعی و نزدیک در زندگی روزمره آشکار میسازد. مرگ، بیتردید، یکی از بنیادیترین هراسهای وجودی انسان است. اما در چنین موقعیتی، این هراس بهگونهای آشکار در مقابل دیدگان ما قرار میگیرد. افزون بر این، هر یک از ما دارای تاریخچهای شخصی، زمینههای روانی خاص، و ظرفیتهایی متفاوت در مواجهه با ترس و اضطراب هستیم.
همین مسئله، میزان آسیبپذیری هر یک از ما را در چنین شرایطی تعیین میکند. در کوتاهمدت، این گونه وضعیتها میتواند منجر به افزایش تحریکپذیری و بروز تغییرات در سبک زندگی شود؛ نظیر اختلال در خواب، افزایش یا کاهش اشتها، تغذیهی نامناسب، کاهش تحرک، و سایر تغییراتی که میتواند آسیبهای روانی قابلتوجهی را—حتی در بازه زمانی کوتاه—در پی داشته باشد. برخی افراد که بهطور مستقیم در معرض این وقایع قرار گرفتهاند یا پیوسته درگیر دریافت اخبار و اطلاعات هستند، ممکن است دچار نشانههایی از سندرمهای استرسی، نظیر استرس حاد یا اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شوند؛ چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت.
با این حال، مسئله تنها به این بحران ختم نمیشود. ما درواقع با مجموعهای از بحرانهای همزمان مواجه هستیم. آنچه اکنون در حال وقوع است، در بستری عادی و نرمال رخ نداده، یعنی این شکل نبوده که ما مشغول زندگی آراممان بودیم و جنگی رسیده. جامعهی ایران طی سالهای گذشته با انباشت بحرانهایی از جنس ناپایداری اقتصادی، فشارهای سیاسی، جنبشهای اجتماعی و تنشهای فراگیر مواجه بوده است. این عوامل، در کنار یکدیگر، به بروز نوعی چنددستگی و واگرایی اجتماعی انجامیدهاند. در واقع، جامعه امروز ایران تفاوتهایی بنیادین با جامعهی اواخر دههی ۱۳۵۰ و دوران جنگ ایران و عراق دارد. افزون بر تفاوتهای نسلی، تغییراتی عمیق در عرصههای روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی و ساختار هویتی رخ داده است.
مفاهیمی چون «وطن»، «ملت»، «ایران» و «ایرانیت» در وضعیت کنونی با بحران معنا و نوعی تردید و دوگانگی مواجه شدهاند. به تعبیر دقیقتر، جامعه دچار نوعی دوسوگرایی عاطفی شده است؛ بهگونهای که افراد میتوانند بهصورت همزمان احساس عشق و نفرت نسبت به کشور خود داشته باشند. این دوسوگرایی، انسان را در سطح اخلاقی و روانی با نوعی تزلزل و بنبست مواجه میسازد. در جامعهای که انسجام اجتماعی و مبانی بنیادین قوامبخش هویت و پیوستگی آن دچار فرسایش شده است، امکان تعریف یکپارچه از مفاهیم اساسی—مانند زبان، فرهنگ، جغرافیا یا تاریخ مشترک—کمرنگ میشود. این وضعیت، موجب فروپاشی منابع معنا شده، در نتیجه، مشروعیت و اعتبار بسیاری از انگارههای ذهنی و روانی پیشین تضعیف میگردد. از بین رفتن این منابع معنا، خود به بروز بحرانهای روانشناختی منجر میشود؛ از جمله فروکاهش اعتماد، اختلال در سلامت روان، افزایش ناامیدی، خشم فروخورده، افت بهرهوری شغلی، تشدید تنشهای میانفردی و بروز بحران در روابط بین زوجها، همسایگان و سایر کنشهای اجتماعی.
افراط گرایی در فضای مجازی ایران؛ با آگاهی کامل سطح دریافت اطلاعات را کاهش دهیم
آقای دکتر، در چنین فضایی که شما ترسیم کردید، با در نظر گرفتن این حجم از تصاویر خشونتآمیز و اضطرابآفرینی که در شبکههای اجتماعی بازنشر میشود، چگونه میتوان بین ضرورت آگاهی از رویدادها و حفظ تعادل روانی و آرامش درونی، مرزی مشخص و اجرایی ترسیم کرد؟
پرسش مهمی است. در چنین شرایطی، ما با پدیدهای بهنام «اخلاق مجازی ایرانی» نیز مواجهایم. متأسفانه، در فضای مجازی ایران نوعی افراطگرایی رواج یافته است. افراد تمایل دارند همواره در جریان اخبار و اطلاعات قرار گیرند و بهنوعی درگیر نوعی احتکار اطلاعات از منابع متعدد و اغلب غیرقابل اتکا هستند. این در حالی است که لازم است میزان دسترسی خود به اطلاعات را آگاهانه محدود نماییم. بهجای دنبال کردن بیوقفهی شبکههای اجتماعی و منابع خبری متنوع و پراکنده، باید تنها از چند منبع مشخص، معتبر و قابل اعتماد بهره بگیریم. انباشت اطلاعات، بیش از آنکه سودمند باشد، اغلب اضطرابزا است.
این امر ما را وارد چرخهای میکند که در آن اضطراب منجر به جستوجوی بیشتر اطلاعات میشود و دریافت اطلاعات بیشتر، خود موجب تشدید اضطراب خواهد شد. بنابراین، یکی از توصیههای اساسی آن است که با آگاهی کامل، سطح دریافت اطلاعات را کاهش دهیم. باید انتخاب کنیم که چه اطلاعاتی را، در چه زمانی، و از چه منبعی دریافت میکنیم. این امر نهتنها از میزان اضطراب میکاهد، بلکه به ما کمک میکند تعادل روانی خود را حفظ کرده و در برابر سیلاب اطلاعاتی، مقاومت و پایداری بیشتری داشته باشیم.
ضرورت نگاه انتقادی به اخبار و اطلاعات از سوی خانواده ها برای درک شایعه و حقیقت از یکدیگر
گروههای سنی مختلف از جمله کودکان و جوانان در مواجه با شرایط بحرانی این چنینی اضطرابزا و تنشهای متفاوتی را تجربه میکنند. این گروهها در مواجهه با بحرانهای بیرونی چگونه میتوانند سلامت روان خود را حفظ کنند؟ یا به عبارتی برای حمایت روانی از این گروه چه اقدامات ساده اما موثری پیشنهاد میکنید؟
وضعیتی که در پیش داریم، با توجه به شدت بحران تأثیر منفی جدی بر گروههای سنی کودکان و نوجوانان دارد. برای این گروه که در معرض آسیبپذیری جدی هستند کارهای مختلفی میتوان انجام داد. برخی از این تکالیف، ملی و دستگاهی هستند و در این راستا، آموزش و پرورش و رسانهها از جمله رسانهی ملی نقش مهمی باید ایفا کنند. ضمن اینکه در این شرایط، رسانهها باید در ایجاد انس و اتحاد میان مردم نقش داشته باشند، از رویکردهای هیجانی پرهیز نموده، از تبدیل رسانه به ستاد جنگ اجتناب ورزند. تمام شبکههای صدا و سیما باید راهنمای مشخصی برای ممانعت از مواجههی بیمورد کودکان و نوجوانان با محتواهای خشونتآمیز و تهییجکننده داشته باشند.
تفاوت و تنوع در برنامهها باعث میشود که افراد بتوانند امکان انتخاب داشته باشند. در عین حال امکان درجهبندی برنامهها هم خودبخود به وجود آید. مثلاً شبکهی کودک، باید شبکهی کودک بماند. خانوادهها نیز لازم است نگاه انتقادی به اخبار و اطلاعات، داشته باشند و به تمایز شایعه و حقیقت توجه کنند. در همین راستا لازم است مانع ایجاد ترسهایی شوند، که به واسطهی تنوع منابع اطلاعاتی ایجاد میشود. والدین باید سعی کنند بچهها را با این واقعیت که شرایط تغییر کرده، آشنا کنند و با زبان خودشان موقعیت را برایشان توضیح دهند. اما علی رغم این از روبرو نمودن آنها با واقعیت و وضعیتهای که مناسب رشد هیجانی و شناختیشان نیست باید بپرهیزند.
پرهیز از بحث کردن و دامن زدن به مسائل در محیط خانواده
در این شرایط، شاید همه به رواندرمانگر دسترسی نداشته باشند. حالا شما به عنوان یک متخصص در این حوزه، چه راهکارهای سادهای برای خودیاری پیشنهاد میکنید که قابل اجرا باشد و به وضعیت روانی آنها کمک کند؟
اقدامات خودیاری هم مانند رویکردهای رواندرمانی میتواند بسیار کمک کننده باشد و گاهی در این موقعیت حتی ممکن است تاثیر بهتری از مشاوره داشته باشد. جدا از کسانی که سابقهی مشکلات جدی در این زمینه داشته باشند، و لازم است کمک تخصصی بگیرند، اما نکته خیلی مهم و حائز اهمیت این است که در بعضی مواقع، کارهای بسیار سادهای ممکن است تأثیر تعیینکنندهای داشته باشد.
یکی از کارهای سادهای که باید انجام داد، پرهیز از بحث کردن و دامن زدن به مسائل در محیط خانواده است. رعایت روتینها و مانع شدن از ایجاد وضعیت آشفته در خانواده، مانند خواب و بیداری نامرتب و پرداختن منسجم در حد ممکن به کار، درس و تکالیف نیز بسیار مهم است. ایجاد فضایی برای حرف زدن و بیان هیجانات، بسیار اهمیت دارد. در واقع، باید فضایی ایجاد کنیم که اعضای خانواده این امکان را داشته باشند تا هیجانات و افکار خود را بیان کنند. این محیط باید پذیرنده و غیرقضاوتکننده باشد.
استفاده از گروه های همتا برای بیان مشکلات و ایجاد همدلی
حمایتهای اجتماعی و تعلق به گروههای همدل مانند دوستان، گروههای مذهبی و دانشگاهی، چه نقشی در کاهش احساس ماندگی دارند؟ چگونه میتوانیم از این منابع رسمی یا غیررسمی برای تقویت تابآوری استفاده کنیم؟
یکی دیگر از منابعی که میتواند کمککننده باشد، و باعث سازگاری ما با بحران شود استفاده از ظرفیت گروههای همتاست. فضایی که ما به آن تعلق داشته باشیم مانند گروه خانواده و دوستان چه مجازی و چه حقیقی که در آن بتوانیم مشکلاتمان را در میان بزاریم میتواند یاریبخش باشد. وقتی بتوانیم همصحبتهایی بیابیم که حرف همدیگر را بفهمیم با آنان شرایطی را تجربه کنیم که نشانمان میدهد دیگران نیز همین احساسات ما را دارند، احساس تنها بودن در ما کاهش مییابد، و میتوانیم شرایط را مدریت کنیم. در واقع توجه به نگرانیهای عمومی و صحبت از دغدغههای مشترک، میتواند حس انزوا و تنهایی را که ناشی از این شرایط است در ما کاهش دهد.
«راهنمای رستگاری در جابلقا» را بخوانیم
آقای دکتر ما نقش کتابها و منابع علمی را در بهبود سلامت روانی افراد نمیتوانیم نادیده بگیریم. به عنوان یک فرد دانشگاهی، آیا کتابها یا آثار عمومی خاصی وجود دارد که بتواند در حفظ آرامش و سلامت روان در دوران بحران به مردم کمک کند؟ اگر بخواهید یک یا دو عنوان کتاب را معرفی کنید، چه گزینههایی را پیشنهاد میکنید؟
کتابهای زیادی وجود دارد، اما یکی از کتابهای جذاب که به اندازه کافی از آن بهره برده نشده، «راهنمای رستگاری در جابلقا» با عنوان فرعی «کتاب خودیاری، خوشدلی و رضایت برای خاورمیانهایها» است. این کتاب نوشتهی دکتر علی مرسلی است و تلاش کرده که به ما نشان دهد در فضای خاورمیانه، چگونه میتوانیم با چالشها روبرو شویم. این کتاب محدود به شرایط جنگ نیست و مطالبی خوبی را به خواننده ارائه میدهد. نویسنده با تکیه به تاریخ، فلسفه، انسانشناسی و ادبیات، کوشیده دستورالعمل خودیاری برای مردم این سرزمین بنویسد. این کتاب سالها پیش نوشته شده است اما برای خوانندگان پیگیر و عمومی، کتاب جذاب و لذتبخشی است.
زودتر شرایط مواجهه با شرایط مسئولان در اختیار شهروندان بگذارند
حال میخواهم اشارهای هم به مشاوران روانشناس و تأثیر آنها در کاهش استرسهای عمومی و بازسازی آرامشهای روانی داشته باشم. نهادهایی مانند رسانه و نظام آموزش رسمی چگونه میتوانند با همدیگر همافزایی داشته باشند تا مردم واکنشهای تروماتیکی از خود نشان ندهند؟
واکنش ما به بحران باید به گونهای باشد که مردم در مواجهه با این شرایط، دچار اضطراب بیمورد نشوند. شرط اصلی داستان هم این است که ما از پیش شرایط را سنجیده و آمادگی کافی را برای این وضعیت داشته باشیم. اما هماکنون میبینیم که نهادهای متولی تازه به فکر تدوین راهنما افتادهاند.
تغییرات اجتماعی و حکمرانی مؤثر، میتواند به تابآوری جامعه کمک کند
آقای دکتر، مفهوم تابآوری که اغلب به عنوان راهحل پیشنهاد میشود، ممکن است بار بحرانها را بر دوش افراد بگذارد و نظامهای اجتماعی، از مسئولیت شانه خالی کند. این فردگرایی که در روانشناسی مطرح میشود، چگونه با عدالت اجتماعی و رفتارهای نظامهای اجتماعی که باید درست عمل کنند، نسبت دارد؟
تابآوری نیازمند همکاری و همبستگی اجتماعی است. ما اما شاهدیم که دولت به شکل دستوری میخواهد جامعه تابآوری داشته باشد، در حالیکه محصول سیاست، اقتصاد، فرهنگ و سبک زندگی دستوری که نتیجهای غیر از فقر، تبعیض، فساد، معضلات هویتی و شکافهای طبقاتی و کاهش اعتماد نداشته، همین وضعیت شکنندگی اجتماعی و عدم تابآوری ملی است. مشکلات موجود مانند فزونی طلاق، اعتیاد، نابردباری و … ناشی از ضعف شخصی شهروندان نیست، بلکه نتیجهی سبک حکمرانی و طراحی اجتماعی است. عدم تابآوری در چنین بافتاری به خاطر فقدان مهارت یا کمبود ظرفیت فردی نیست. در نتیجه تغییرات اجتماعی و حکمرانی مؤثر، میتواند به تابآوری جامعه کمک کند.
216216