به گزارش کاویان گلد، در زمستان ۵۲ که خبرنگاری برای گفت‌وگو با برژیت باردو (زاده ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۴- مهر ۱۳۱۳) بازیگر و مدل فرانسوی به خانه ییلاقی‌اش در فرانسه رفت، او ۳۹ ساله بود و در اوج شهرت. هوادارانش او را «ب ب» (B.B) می‌خواندند و اکثر دختران جوان دوست داشتند جایش باشند. این در حالی بود که برژیت در زندگی شخصی‌اش چندان خوشبخت نبود، سه ازدواج بی‌سرانجام را پشت سر گذاشته بود و هنوز امید داشت عشق واقعی زندگی‌اش را پیدا کند. متن گفت‌وگوی آن خبرنگار که البته از اسم و رسمش چیزی نمی‌دانیم توسط میترا لاویان ترجمه و روز اسفند ۵۲ به شرح زیر در «زن روز» منتشر شد:

روز گرفته و کسل‌کننده‌ای بود. ما در کلبه برژیت باردو در «مری پل» واقع در کوه‌های ساووآی فرانسه مهمان بودیم. در تمام مدت صرف غذا «ب ب» مثل یک مهماندار خوب اصرار می‌کرد که باز هم از غذا برداریم و مواظب بود که کسی بدون غذا نماند. قهوه را سر میز خوردیم... «ب ب» این‌طور می‌پسندد، چون بدین ترتیب می‌تواند مدت بیشتری کنار آن‌ها که دوست‌شان دارد بماند.

حالا سایر میهمان‌ها سالن را ترک کرده‌اند و من «ب ب» تنها هستیم. برژیت روبه‌روی من نشسته است. او رفته‌رفته به ۴۰ سالگی نزدیک می‌شود و دیگر آن زن بچه‌صفت که به خواب مردان می‌آمد نیست. دیگر در حرکات و صدای او عشوه و ناز وجود ندارد."/>

برژیت باردو: از ترک شدن وحشت دارم/ اولین کسی بودم که سدهای اجتماعی را شکستم

برای من خرید یک بسته سیگار، راه رفتن در خیابان و رفتن به سینما غیرممکن است. حتی اگر خودم فراموش کنم که ب ب هستم مردم آن را فراموش نمی‌کنند.

برژیت باردو: از ترک شدن وحشت دارم/ اولین کسی بودم که سدهای اجتماعی را شکستم

به گزارش کاویان گلد، در زمستان ۵۲ که خبرنگاری برای گفت‌وگو با برژیت باردو (زاده ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۴- مهر ۱۳۱۳) بازیگر و مدل فرانسوی به خانه ییلاقی‌اش در فرانسه رفت، او ۳۹ ساله بود و در اوج شهرت. هوادارانش او را «ب ب» (B.B) می‌خواندند و اکثر دختران جوان دوست داشتند جایش باشند. این در حالی بود که برژیت در زندگی شخصی‌اش چندان خوشبخت نبود، سه ازدواج بی‌سرانجام را پشت سر گذاشته بود و هنوز امید داشت عشق واقعی زندگی‌اش را پیدا کند. متن گفت‌وگوی آن خبرنگار که البته از اسم و رسمش چیزی نمی‌دانیم توسط میترا لاویان ترجمه و روز اسفند ۵۲ به شرح زیر در «زن روز» منتشر شد:

روز گرفته و کسل‌کننده‌ای بود. ما در کلبه برژیت باردو در «مری پل» واقع در کوه‌های ساووآی فرانسه مهمان بودیم. در تمام مدت صرف غذا «ب ب» مثل یک مهماندار خوب اصرار می‌کرد که باز هم از غذا برداریم و مواظب بود که کسی بدون غذا نماند. قهوه را سر میز خوردیم… «ب ب» این‌طور می‌پسندد، چون بدین ترتیب می‌تواند مدت بیشتری کنار آن‌ها که دوست‌شان دارد بماند.

حالا سایر میهمان‌ها سالن را ترک کرده‌اند و من «ب ب» تنها هستیم. برژیت روبه‌روی من نشسته است. او رفته‌رفته به ۴۰ سالگی نزدیک می‌شود و دیگر آن زن بچه‌صفت که به خواب مردان می‌آمد نیست. دیگر در حرکات و صدای او عشوه و ناز وجود ندارد.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *