باند سید مهدی هاشمی و «حزب گونی» نجف‌آباد

فرزند آقای ربانی املشی می‌گفت که قطعاً همین افراد پدر مرا کشتند… افرادی دنبالش بودند و احتمالاً همان‌ها ضرباتی بر ایشان وارد می‌کنند تا فوت می‌کند. این‌ها را فرزند آقای ربانی شیرازی برای من تعریف می‌کرد.

باند سید مهدی هاشمی و «حزب گونی» نجف‌آباد

به گزارش کاویان گلد، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد افشاری یکی از روحانیونی است که از آغازین روزهای نهضت، در تبلیغ اندیشه‌ها و استقرار اهداف والای امام تلاش کرده است. وی به دلیل حضورش در کنار امام در نجف، فرانسه و بعد از انقلاب در ایران، خاطرات جذاب و ناشنیده از آن ایام به مخاطب ارائه می‌کند. همچنین به‌ علت آشنایی‌اش با زبان‌های عربی و اردو، توانسته است در سفر به کشورهای مختلف عرب و اردو زبان، به ترویج افکار امام اقدام کند. او به واسطه حضور در محیط مبارزاتی اصفهان و اطلاع از جناح‌بندی‌های گروه‌های مختلف قبل و بعد از انقلاب اطلاعات جذابی از این استان دارد. در بخشی از این خاطرات به موضوع مهدی و هادی هاشمی و نفوذ آن‌ها در بیت آیت‌الله منتظری دارد که جالب توجه است. خاطرات حجت‌الاسلام ‌والمسلمین محمد افشاری توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. بخش‌هایی از آن را در پی می‌خوانیم:

بعد از این‌که سید مهدی هاشمی دستگیر شد شیخ محمود رحیمی حاجی‌آبادی که سابقه‌ی درگیری و دعوا هم داشت و اکنون در حاجی‌آباد نجف‌آباد گاوداری دارد، به منزل ما آمد و گفت که این‌ها می‌خواهند آقای منتظری را از بین ببرند. گفتم: «این درست نیست، آن‌ها نمی‌خواهند آقای منتظری را از بین ببرند، آقای منتظری با کسی دشمنی ندارد؛ لکن می‌خواهند سید هادی را بردارند و به نظر من موفقیت آقای منتظری در همین است که سید هادی را از منزل و دفترش بیرون کند». گفتم: «تمام بدبختی‌ها زیر سر سید هادی است». جامعه‌ی مدرسین هم آمده بودند و از آقای منتظری خواهش کرده بودند که آقا، برای رضای خدا این شخص را بردار، کسی او را قبول ندارد. اما او قبول نکرد. آقای هاشمی رفسنجانی هم نزد آقای منتظری آمد و گفت که بعد از رحلت امام دفتر شما مرکز تردد شیعیان جهان می‌شود و سید هادی نمی‌تواند رئیس چنین دفتری باشد. خود سید هادی هم در آن‌جا نشسته بود. آقای منتظری هم در جواب گفته بود که دفتر من قیم نمی‌خواهد. اما آقای هاشمی ادامه داد که اگر قرار است سید هادی باشد پس به صورت شورایی اداره شود. سید هادی که شاهد این حرف‌ها بود با حالت تمسخر به آقای منتظری گفته بود که آقا شما شاهد باشید که ایشان اجازه دادند که من این‌جا باشم. مرا از دفتر بیرون نکنید.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *