****

 فرانسیس فوکویاما که بیش از هر چیز به خاطر نظریۀ «پایان تاریخ» مشهور است، کتاب جدید خود با عنوان «چالش‌های نوین لیبرالیسم» را به‌‏منظورِ دفاع از لیبرالیسم کلاسیک و نقد نئولیبرالیسم نوشته است. او بعد از نوشتن دو کتاب انتقادی و بحث‌برانگیز «نظم و زوال سیاسی» و «هویت» سراغ سومین کتاب انتقادی دربارۀ نئولیبرالیسم یعنی «چالش‌های نوین لیبرالیسم» رفته است. فوکویاما در این کتاب با نقد صریح نئولیبرالیسم و سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی آن که از دهۀ ۱۹۸۰ آغاز شد، ادعا می‌کند. او می نویسد: « نئولیبرالیسم قرائتی افراطی از لیبرالیسم بود و لیبرالیسم جهت احیای خود باید به اصول و ریشه‌های اولیه خود برگشته و دو اصل بد نبودن اعتدال و محدودیت را بپذیرد.»

او معتقد است در حال حاضر جایگزینی قابل اتکا برای لیبرالیسم وجود ندارد لذا بازسازی و احیای آن تنها گزینۀ پیش‌روی آمریکا و سایر کشوهای غربی است. « چالش‌های نوین لیبرالیسم» به همت احمد جانسیز، هومن مسیحا و رضا ریحانی ترجمه و نشر پیله آن را منتشر کرده است. فوکویاما در پیش‌گفتار کتاب شرح می‌دهد که مقصودش از «لیبرالیسم» اشاره به دکترینی است که برای اولین بار در نیمۀ دوم قرن هفدهم میلادی ظهور کرد و با استفاده از بازوهای قوانین ‏مدنی و اساسی، اختیارات دولت‏‌ها را محدود و با تأسیس نهادهای غیردولتی از حقوق افرادی که در محدودۀ قلمرو اختیارات آن‌ها زندگی می‌‏کردند، حمایت می‏‌کرد. اشارۀ او به لیبرالیسم آن برچسبی نیست که امروزه بر سیاست‏‌های چپ میانه در ایالات ‏متحده آمریکا زده می‏‌شود؛ بلکه مقصودش آن دسته از ایده‌‏ها با سویه‌های انتقادی خاص است که از لیبرالیسم کلاسیک انشعاب یافته‌‏اند.

افزون بر این، مقصود فوکویاما از لیبرالیسم، آن نوع اختیارگرایی‌‏ای نیست که دکترین آن براساسِ ستیز با دولت بنا شده و در آمریکا به لیبرترینیسم می‏‌شناسند. او از مفهوم لیبرال، به‌‏معنای اروپایی آن، که به جایگاهی برای احزاب راست میانۀ‏ بدبین به سوسیالیسم تبدیل شده نیز برحذر است. به باور فوکویاما لیبرالیسمِ کلاسیک هم‌چون خیمۀ بزرگی است که طیف گسترده‏‌ای از دیدگاه‏‌های سیاسی را در خود جای داده و با وجود تفاوت در دیدگاه، همگی آن‌ها در اصل‏‌های بنیادی‌‏ای،چون حقوق فردی، قانون و آزادی بیان اشتراک نظر دارند.

«چالش‌های نوین لیبرالیسم» تافته‌ای جدابافته از نوشته‌های پیشین فوکویاما در باب لیبرالیسم نیست؛ این اثر نه تنها تجمیع آرای اندیشمندان گوناگون این مکتب است بلکه تکمیل‌کنندۀ تطور آرای خود فوکویاما و آسیب‌شناسی دقیق نقاط ضعف این مشرب فکری و نظام‌های برخاسته از آن در ادوار مختلف حیاتش است. این متن به دنبال ارائۀ راه‌حل یا مسیری جدید نیست؛ زیرا در نگاه او، لیبرالیسم پایبند به اصول خود و کامل‌ترین نسخۀ بشری است؛ نسخه‌ای که بشر در طول تاریخ هزینۀ گزافی برای رسیدن به آن پرداخته و اکنون که نسل جدید میراث‌دار آن شده، بدون هیچگونه درکی از سختی‌های سپری شده، اصول اولیه را یا به فراموشی سپرده یا آن را خوار و ناچیز می‌انگارد به گونه‌ای که این مهم منجر به شکل‌گیری تصویری غیرواقعی از آن شده است.

اما این بنیان‌ها چه هستند؟ چرا و چگونه جوامع لیبرال از بنیان‌های خود دور افتاده‌اند؟ تبعات آن برای حیات سیاسی و اقتصادی بشر چه خواهد بود؟ پیدایش نارضایتی از لیبرالیسم چه ارتباطی با این نسیان و فقدان دارد و چگونه می‌توان این نارضایتی‌ها را تصحیح و جبران کرد؟ فوکویاما در این کتاب تلاش دارد به این دسته سوالات پاسخ دهد.

فوکویاما در مقدمۀ کتابش می‌نویسد: «این کتاب با هدف دفاع از لیبرالیسم کلاسیک و یا اگر این اصطلاح ناظر بر معانی تاریخی خاصی باشد، به بیان دیردره مک‌کلوسکی، «لیبرالیسم انسانی» به نگارش درآمده است. من می‌پندارم که لیبرالیسم امروزین در سراسر جهان در معرض تهدید شدیدی قرار دارد. بااینکه مبادی آن، زمانی بدیهی تلقی می‌شد اما فضایل آن، دیگربار باید به‌وضوح بیان‌ شده و مورد تجلیل قرار گیرند. با کتاب «لیبرالیسم»، من به دکترینی اشاره خواهم کرد که برای اولین بار در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی پدیدار شد و در جهت محدود کردن اختیارات دولت‌ها از طریق معاهدات و درنهایت قانون اساسی بحث نموده، نهادهایی را پدید می‌آورد که از حقوق افرادی که تحت صلاحیت آن‌ها زندگی می‌کردند، حمایت می‌نمود. من به لیبرالیسمی که امروزه در ایالات‌متحده به‌عنوان یک برچسب برای سیاست چپ میانه استفاده می‌شود، اشاره نمی‌کنم. همان‌گونه که در این کتاب خواهیم دید، مجموعه‌ای از ایده‌ها به شیوه‌های خطرناک خاصی از لیبرالیسم کلاسیک فاصله گرفته‌اند. مقصود من به آنچه در ایالات‌متحده به آن لیبرتاریانیسم که یک دکترین خاص مبتنی بر معارضه با نهاد دولت می‌باشد نیز نیست. مراد من، مفهوم لیبرال در معنای اروپایی که ناظر بر احزاب راست میانه و بدبینی آنان نسبت به سوسیالیسم است را نیز شامل نمی‌شود. لیبرالیسم کلاسیک، چادر بزرگی است که فراز طیفی وسیع از دیدگاه‌های سیاسی قرار می‌گیرد. با این‌ وجود، تمامی آن‌ها بر اهمیت اساسی حقوق فردی، قانون و آزادی همگانی توافق دارند.»

216216"/>

بازگشت فوکویاما به سرچشمه؛احیای لیبرالیسم در عصر نئولیبرالیسم/ لیبرالیسم چی نیست و چی هست؟

مقصود من به آنچه در ایالات‌متحده به آن لیبرتاریانیسم که یک دکترین خاص مبتنی بر معارضه با نهاد دولت می‌باشد نیست. مراد من، مفهوم لیبرال در معنای اروپایی که ناظر بر احزاب راست میانه و بدبینی آنان نسبت به سوسیالیسم است را نیز شامل نمی‌شود. لیبرالیسم کلاسیک، چادر بزرگی است که فراز طیفی وسیع از دیدگاه‌های سیاسی قرار می‌گیرد. با این‌ وجود، تمامی آن‌ها بر اهمیت اساسی حقوق فردی، قانون و آزادی همگانی توافق دارند

بازگشت فوکویاما به سرچشمه؛احیای لیبرالیسم در عصر نئولیبرالیسم/ لیبرالیسم چی نیست و چی هست؟

گروه اندیشه: این یادداشت که در روزنامه سازندگی منتشر شده، به فرانسیس فوکویاما و کتاب جدید او ، «چالش‌های نوین لیبرالیسم»، می پردازد. از نظر نویسنده، فوکویاما، در کتابش به دفاع از لیبرالیسم کلاسیک در برابر نئولیبرالیسم برخاسته است. از نظر نویسنده، فوکویاما معتقد است نئولیبرالیسم تفسیری افراطی از لیبرالیسم بوده و برای احیای آن، باید به اصول اولیه‌اش بازگشت و اعتدال و محدودیت را پذیرفت. از نظر نویسنده سازندگی، فوکویاما بر این باور است که در حال حاضر جایگزین بهتری برای لیبرالیسم وجود ندارد و احیای آن برای کشورهای غربی ضروری است. او در این کتاب ضمن نقد نئولیبرالیسم، تلاش می‌کند تا بنیان‌های لیبرالیسم کلاسیک را یادآوری کرده و به پرسش‌هایی درباره‌ی چرایی دور افتادن جوامع لیبرال از این بنیان‌ها و چگونگی جبران نارضایتی‌های ناشی از آن پاسخ دهد. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

 فرانسیس فوکویاما که بیش از هر چیز به خاطر نظریۀ «پایان تاریخ» مشهور است، کتاب جدید خود با عنوان «چالش‌های نوین لیبرالیسم» را به‌‏منظورِ دفاع از لیبرالیسم کلاسیک و نقد نئولیبرالیسم نوشته است. او بعد از نوشتن دو کتاب انتقادی و بحث‌برانگیز «نظم و زوال سیاسی» و «هویت» سراغ سومین کتاب انتقادی دربارۀ نئولیبرالیسم یعنی «چالش‌های نوین لیبرالیسم» رفته است. فوکویاما در این کتاب با نقد صریح نئولیبرالیسم و سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی آن که از دهۀ ۱۹۸۰ آغاز شد، ادعا می‌کند. او می نویسد: « نئولیبرالیسم قرائتی افراطی از لیبرالیسم بود و لیبرالیسم جهت احیای خود باید به اصول و ریشه‌های اولیه خود برگشته و دو اصل بد نبودن اعتدال و محدودیت را بپذیرد.»

او معتقد است در حال حاضر جایگزینی قابل اتکا برای لیبرالیسم وجود ندارد لذا بازسازی و احیای آن تنها گزینۀ پیش‌روی آمریکا و سایر کشوهای غربی است. « چالش‌های نوین لیبرالیسم» به همت احمد جانسیز، هومن مسیحا و رضا ریحانی ترجمه و نشر پیله آن را منتشر کرده است. فوکویاما در پیش‌گفتار کتاب شرح می‌دهد که مقصودش از «لیبرالیسم» اشاره به دکترینی است که برای اولین بار در نیمۀ دوم قرن هفدهم میلادی ظهور کرد و با استفاده از بازوهای قوانین ‏مدنی و اساسی، اختیارات دولت‏‌ها را محدود و با تأسیس نهادهای غیردولتی از حقوق افرادی که در محدودۀ قلمرو اختیارات آن‌ها زندگی می‌‏کردند، حمایت می‏‌کرد. اشارۀ او به لیبرالیسم آن برچسبی نیست که امروزه بر سیاست‏‌های چپ میانه در ایالات ‏متحده آمریکا زده می‏‌شود؛ بلکه مقصودش آن دسته از ایده‌‏ها با سویه‌های انتقادی خاص است که از لیبرالیسم کلاسیک انشعاب یافته‌‏اند.

افزون بر این، مقصود فوکویاما از لیبرالیسم، آن نوع اختیارگرایی‌‏ای نیست که دکترین آن براساسِ ستیز با دولت بنا شده و در آمریکا به لیبرترینیسم می‏‌شناسند. او از مفهوم لیبرال، به‌‏معنای اروپایی آن، که به جایگاهی برای احزاب راست میانۀ‏ بدبین به سوسیالیسم تبدیل شده نیز برحذر است. به باور فوکویاما لیبرالیسمِ کلاسیک هم‌چون خیمۀ بزرگی است که طیف گسترده‏‌ای از دیدگاه‏‌های سیاسی را در خود جای داده و با وجود تفاوت در دیدگاه، همگی آن‌ها در اصل‏‌های بنیادی‌‏ای،چون حقوق فردی، قانون و آزادی بیان اشتراک نظر دارند.

«چالش‌های نوین لیبرالیسم» تافته‌ای جدابافته از نوشته‌های پیشین فوکویاما در باب لیبرالیسم نیست؛ این اثر نه تنها تجمیع آرای اندیشمندان گوناگون این مکتب است بلکه تکمیل‌کنندۀ تطور آرای خود فوکویاما و آسیب‌شناسی دقیق نقاط ضعف این مشرب فکری و نظام‌های برخاسته از آن در ادوار مختلف حیاتش است. این متن به دنبال ارائۀ راه‌حل یا مسیری جدید نیست؛ زیرا در نگاه او، لیبرالیسم پایبند به اصول خود و کامل‌ترین نسخۀ بشری است؛ نسخه‌ای که بشر در طول تاریخ هزینۀ گزافی برای رسیدن به آن پرداخته و اکنون که نسل جدید میراث‌دار آن شده، بدون هیچگونه درکی از سختی‌های سپری شده، اصول اولیه را یا به فراموشی سپرده یا آن را خوار و ناچیز می‌انگارد به گونه‌ای که این مهم منجر به شکل‌گیری تصویری غیرواقعی از آن شده است.

اما این بنیان‌ها چه هستند؟ چرا و چگونه جوامع لیبرال از بنیان‌های خود دور افتاده‌اند؟ تبعات آن برای حیات سیاسی و اقتصادی بشر چه خواهد بود؟ پیدایش نارضایتی از لیبرالیسم چه ارتباطی با این نسیان و فقدان دارد و چگونه می‌توان این نارضایتی‌ها را تصحیح و جبران کرد؟ فوکویاما در این کتاب تلاش دارد به این دسته سوالات پاسخ دهد.

فوکویاما در مقدمۀ کتابش می‌نویسد: «این کتاب با هدف دفاع از لیبرالیسم کلاسیک و یا اگر این اصطلاح ناظر بر معانی تاریخی خاصی باشد، به بیان دیردره مک‌کلوسکی، «لیبرالیسم انسانی» به نگارش درآمده است. من می‌پندارم که لیبرالیسم امروزین در سراسر جهان در معرض تهدید شدیدی قرار دارد. بااینکه مبادی آن، زمانی بدیهی تلقی می‌شد اما فضایل آن، دیگربار باید به‌وضوح بیان‌ شده و مورد تجلیل قرار گیرند. با کتاب «لیبرالیسم»، من به دکترینی اشاره خواهم کرد که برای اولین بار در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی پدیدار شد و در جهت محدود کردن اختیارات دولت‌ها از طریق معاهدات و درنهایت قانون اساسی بحث نموده، نهادهایی را پدید می‌آورد که از حقوق افرادی که تحت صلاحیت آن‌ها زندگی می‌کردند، حمایت می‌نمود. من به لیبرالیسمی که امروزه در ایالات‌متحده به‌عنوان یک برچسب برای سیاست چپ میانه استفاده می‌شود، اشاره نمی‌کنم. همان‌گونه که در این کتاب خواهیم دید، مجموعه‌ای از ایده‌ها به شیوه‌های خطرناک خاصی از لیبرالیسم کلاسیک فاصله گرفته‌اند. مقصود من به آنچه در ایالات‌متحده به آن لیبرتاریانیسم که یک دکترین خاص مبتنی بر معارضه با نهاد دولت می‌باشد نیز نیست. مراد من، مفهوم لیبرال در معنای اروپایی که ناظر بر احزاب راست میانه و بدبینی آنان نسبت به سوسیالیسم است را نیز شامل نمی‌شود. لیبرالیسم کلاسیک، چادر بزرگی است که فراز طیفی وسیع از دیدگاه‌های سیاسی قرار می‌گیرد. با این‌ وجود، تمامی آن‌ها بر اهمیت اساسی حقوق فردی، قانون و آزادی همگانی توافق دارند.»

216216

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *