ترس یکی از مکانیزمهای اصلی در هر انتخاباتی است؛ ترساندن مردم از رقیب و در نتیجه حضور مردم در پای صندوقهای رأی و انتخاب آنکسی که حضور خود را امن نشان داده است.
این هیجان در هر یک از دورههای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بهوضوح خود را نشان میدهد: دموکراتها در سه دههی اخیر، حضور افرادی مانند بوش پدر و پسر و دونالد ترامپ را سببساز نابودی آرمانهای آمریکایی دانستند و جمهوریخواهان در این مدت، دربارهی خطر حضور افرادی مانند کلینتون و اوباما و بایدن برای آمریکا هشدار دادهاند. در اروپا نیز حداقل دو دهه است که چپها و میانهروها دربارهی خطر حضور راست افراطی هشدار دادهاند و آنرا نشانهی بازگشت فاشیسم دانستهاند. اما ترس در همهی موارد با این هشدارها برانگیخته نمیشود. مردم آمریکا بهرغم هشدارها در ساختار نظام انتخاباتی الکترال هم به بوش پدر و پسر و هم ترامپ رأی دادند و هم به کلینتون و اوباما و بایدن. مردم اروپا هم مخصوصا در یک دههی اخیر بارها راستگرایان افراطی را به قدرت رسانده یا نزدیک کردهاند. همین چند روز قبل، مردم فرانسه بهرغم هشدارها راستگرایان افراطی را به پارلمان فرانسه فرستادند. در انتخابات کشورمان نیز بارها تلاش شده تا از ترس بهعنوان ابزاری مناسب استفاده شود؛ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، ۱۳۸۸، ۱۳۹۲، ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ ترساندن مردم از رقیب اصولگرا یا اصلاحطلب مهمترین برنامهی انتخاباتی دو طرف بوده است که گاه موثر واقع شده و گاه موثر واقع نشده است. اکنون در آستانهی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، بازهم تمام توان دو طرف قطبیکردن فضا و ترساندن مردم از رقیب است. آیا اینبار ترس سببساز مشارکت اکثریت ایرانیان در انتخابات خواهد شد؟ آیا اینبار ترس باعث موفقیت کاندیدای اصلاحطلبان خواهد شد؟
برای پاسخ به این دو سوال باید متوجه شویم که ترس چه نوع هیجانی است و چگونه و با چه سازوکاری برانگیخته میشود؟
ترس را هیجانی برای بقای نوع بشر دانستهاند. ما میترسیم تا زنده بمانیم. اگر ترس وجود نداشت، اکنون انسان منقرض شده بود. بنابراین ما از هر آنچه که بقایمان را با خطر (بهصورت واقعی یا ادراکی) مواجه کند، میترسیم. اما مهمترین عنصر ترس که عمدتاً نادیده انگاشته میشود، امید است. انسان باید امید داشته باشد که با اقدامی که در نتیجهی ترس انجام میدهد از خطر میگریزد. بنابراین، اگر ناامیدی -که بیش از آنکه یک هیجان باشد، یک نگرش پایدار قوی است- فرد را فراگرفته باشد، دیگر ترس بیمعنا خواهد بود. حتماً شنیدهاید این ضربالمثل را که: آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب. از همینرو زیستشناس بزرگ آمریکایی، ادوارد ویلسون، در کتاب خود با عنوان زیستشناسی، ترس را در طیف مبارزهجویی قرار میدهد و مینویسد: «مبارزهجویی با ترس درهم میآمیزند.» ترس زمانی برانگیخته میشود که امکان رهش و فرار وجود داشته باشد وگرنه فرد حتی ترس را تجربه نمیکند.
در دههی ۱۹۸۰ زمینشناسان هشدار دادند که خطر قریبالوقوع یک زلزلهی بزرگ در لسآنجلس وجود دارد. مقامات محلی و فدرال برای ایمنسازی ساختمانها امکانهایی فراهم کردند و هشدارهای متعددی در برنامههای تلویزیونی و رادیویی داده میشد. چند سال پس از این هشدارها، دو روانشناس اجتماعی به میان مردم رفتند تا بررسی کنند که این هشدارها چقدر موثر بوده است. نتیجه حیرتانگیز بود: تنها مردمی که امکان ایمنسازی ساختمانهایشان را داشتند به هشدارها توجه کرده بودند و مردمی که بهدلیل فقر توان و امکان ایمنسازی را نداشتند هشدارها را جدی نگرفته بودند. البته این زلزله بالاخره بهوقوع پیوست و دهها نفر کشته و زخمی شده و ساختمانهای زیادی ویران شدند.
حال باید به این سوال برگردیم که آیا ۱۵تیر، شصتدرصدی که در دورهی اول انتخابات مشارکت نکردند و اکنون هدف اصلی ترساندن از رقیب هستند، این ترس را تجربه خواهند کرد و به میدان خواهند آمد یا نه؟ با توجه به مشاهدات میدانی، بهنظر میرسد بخش زیادی از این جمعیت شصتدرصدی ناامید از تغییر شرایط فعلی در حوزهی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هستند و در صورت صحت این ادعا، نتیجه آن میشود که اینبار ترس برانگیخته و تجربه نخواهد شد و عامل موثری نخواهد بود. بازهم بر اساس همین پیشبینی، میتوان گفت که مشارکت در دور دوم انتخابات تغییر قابل توجهی نسبت به دور اول نخواهد داشت و هر یک از دو کاندیدا که رئیسجمهور ایران شود با آرایی حداقلی به این مقام دست خواهد یافت.
بهطور کلی آنچه بهنظر میرسد در برنامهی ستادهای هیچیک از دو طرف نیست، امیدآفرینی است. امیدآفرینی در این انتخابات میتوانست سببساز مشارکت اکثریت مردم شود و البته امیدآفرینی نیز نیاز به ملزوماتی روانشناختی دارد که در نظریههای علم روانشناسی به آنها پرداخته شده است: ارتقاء عاملیت تکتک ایرانیان (درک من میتوانم تغییری ایجاد کنم)، مشخصبودن و شفافبودن هدف از شرکت در انتخابات و مشخصبودن و شفافبودن مسیر دستیابی به هدف. ولی اکنون ماجرا شکل دیگری دارد.
*روانشناس