اکنون سینمای متفکر، همان سینمای خانه‌نشین است

رسول صدرعاملی درباره رواج یافتن سینمای مبتذل معتقد است بخشی از همکاران ما که می‌توانستند و موقعیت کار کردن داشتند، با استفاده از ذائقه دم دستی مخاطبان، تا اینجا توانستند سینما را زنده نگه دارند، از این به بعد امیدواریم که سینمای ایران در بخش‌های دیگر هم حضور جدی داشته باشد.

اکنون سینمای متفکر، همان سینمای خانه‌نشین است

مهسا بهادری: «من ترانه، پانزده سال دارم» کم‌تر کسی پیدا می‌شود که نام این فیلم را نشنیده باشد و قطعا هر بار که نام این اثر به گوش می‌رسد دو عنصر اصلی این اثر به خاطر می‌آید، اول رسول صدرعاملی به عنوان کارگردان و دوم ترانه علیدوستی بازیگر فیلم، اثری که انگار نقطه عطفی است بین پدران و مادران با فرزندانشان برای شناختن رسول صدرعاملی، کسی که فعالیت فرهنگی و اجتماعی خود را از هفده‌سالگی با خبرنگاری آغاز کرد، در زمان تحصیلش در مونت پلیه ی فرانسه به اصلی‌ترین گزارشگر بین‌المللی اخبار مربوط به اقامت سید روح‌الله خمینی در نوفل لوشاتو تبدیل شد و در پرواز انقلاب تنها گزارش مستند تصویری و تنها مصاحبهٔ روح‌الله خمینی را ثبت کرد. اولین فیلم خود در جایگاه کارگردان را بانام رهایی در سال ۱۳۶۱ ساخت و به انضمام این موارد به نویسندگی و تهیه‌کنندگی هم پرداخت.

او اکنون سخنگوی خانه سینما است و در فرصت کوتاهی که از دیدار با او به دست آمد سه سوال درباره سینما از او پرسیدیم که در ادامه می‌خوانید. 

شما به این ماجرا اشاره کردید که ما با کمبود سالن سینما مواجه هستیم و تا کنون بیش از هزار سالن سینما افتتاح کرده‌ایم اما نکته اساسی این ماجرا این است که زمانی که فیلم درخوری وجود ندارد و تمام آمار فروش گیشه به سه یا چهار فیلم از قبیل «فسیل» معطوف می‌شود، در شرایطی که نه فیلم مناسبی وجود دارد و نه مخاطبی به سینما می‌رود، آیا اصلا تعداد سالن سینما اهمیت دارد؟

اگر به قول شما فیلم درخوری وجود ندارد به این معنا نیست که ما بلد نیستیم فیلم مناسب بسازیم، بلکه شرایط ساخت در دو، سه سال گذشته سخت شده بود ولی این ماجرا به این معنی نیست که روند ساخت فیلم مناسب متوقف شده است. اگر ما به هزار سالن سینما نیاز داریم، تنها برای فیلم‌هایی که شما نام بردید، سینما نمی‌سازیم، البته یک پرسشی وجود دارد، اینکه فیلم‌های کمدی بسیاری به سینما آمدند، اما آیا آن‌ها توانستند مخاطب را به سینما بیاورند؟ خیر. این یک بحث مفصل است.

بخش اندیشمند و بخش سینمای متفکر، پرسشگر و چالش‌برانگیزی که بخشی از آن سینمای اجتماعی، سینمای پرسشگر و بخش دیگر سینمای سیاسی است، باید کارشان دیده شود و بتوانند کارشان را از صافی ممیزی‌های غیر قابل قبول عبور دهد و مخاطب را به سینما بیاورد. ما همه نوع از فیلمسازان را داریم، همچنان بهترین سینمای جهان هستیم و می‌توانیم قول دهیم که ما فیلمسازانی داریم که به محض آماده شدن شرایط، آثار درخشان خودشان را به سینما می‌آورند، به همین دلیل ما به آن هزار سالن سینما نیاز داریم.

حذف، توقیف، سانسور و ورود سینمای حاکمیتی و سینمای بازار تا چه اندازه به سینمای اجتماعی آسیب زده و سبب شده تا فیلمسازانی که حرفی برای گفتن دارند خانه نشین شوند؟

همه این عوامل تاثیر به‌سزایی داشته است. سینمای متفکر که الان به آن سینمای خانه‌نشین می‌گوییم، دوران موقتی را پشت سر می‌گذارند و قطعا دوباره کارشان را شروع می‌کنند، آن سینمای دولتی که دولت دوست دارد، سرمایه‌گذارش باشد، در ساخت فیلم اظهار نظر کند وفیلمساز در جهت ایده‌آل‌های دولت حرکت کند در تمام دنیا اتفاق می‌افتد، اما از طرفی باید این فرصت را به سینمای مستقل بدهیم تا روی پای خودش بایستد، شخصا معتقدم فیلم خوب و بفروش هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند، یعنی قرار نیست اگر فیلمی خوب است نفروشد از طرفی هم این‌گونه نیست که اگر فیلمی فروش خوبی دارد پس اثر قابل تاملی نیست. 

کما اینکه ما ثابت کردیم که ما می‌توانیم فیلمی داشته باشیم که برای همه منتقدان در سراسر ایران و در سراسر جهان قابل تامل باشد.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *