به گزارش کاویان گلد، دیروز سه‌شنه ششم خرداد ۱۴۰۴ حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان اقدام قشنگی انجام داد؛ در بالای لوگوی روزنامه نوشت «امروز کیهان ۸۵ ساله شد» و این یعنی پذیرفتن این‌که کیهان امتداد یک تلاش ۸۵ ساله است و تلویحا قدردانی از اسلافی که روزگاری برای ارتقای سطح آگاهی در جامعه از هیچ کوششی دریغ نکردند. به همین بهانه در ادامه نگاهی اجمالی انداخته‌ایم به چگونگی تاسیس کیهان در خرداد ۱۳۲۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی.

ماجرای تأسیس

حسین فردوست در بخش دوم کتاب خاطرات خود ماجرای تاسیس کیهان را این‌طور شرح داده است:

تصور می‌کنم نیمه سال ۱۳۲۰بود که متوجه شدم [مصطفی] مصباح‌زاده دور و بر من می‌پلکد و مرتب درخواست می‌کند که با شما کار دارم و وقتی بدهید که مفصل صحبت کنیم با او صحبت کردم و گفت که «اگر بتوانید ترتیبی بدهید که اعلیحضرت را ملاقات کنم تا خیلی بهتر بتوانم مطلب را ادا کنم.» به او گفتم: «لب مطلب را بگو!» گفت: «لب مطلب این است که اکنون روزنامه اطلاعات یکه‌تاز میدان است و این صحیح نیست. مسعودی تاجر است و کارش تجارت است نه روزنامه‌نگاری. هرکس بیشتر به او پول بدهد به نفع او خبرسازی می‌کند و اطلاعات روزنامه نیست بلکه آگهی تجاری است. در این شرایط جای روزنامه‌ای که جنبه اجتماعی و سیاسی داشته باشد خالی است. من با تعدادی دوستان دانشگاهی‌ام (مصباحی در آن موقع گویا در دانشگاه حقوق تدریس می‌کرد) که حاضر نیستند در روزنامه اطلاعات مطلب بنویسند می‌خواهیم روزنامه‌ای درست کنیم و احتیاج به کمک داریم و خواهش می‌کنیم مطلب را به عرض اعلیحضرت برسانید!»

سخنان مصباح‌زاده را به محمدرضا منتقل کردم. محمدرضا از مسعودی و روزنامه اطلاعات ناراضی بود، زیرا مسعودی کسی نبود ولی از قِبَل حمایت رضاخان توانست از طریق روزنامه‌اش به همه چیز برسد. ولی همین آدم پس از شهریور ۱۳۲۰ از برادران محمدرضا با عنوان «شاهپورهای لوس و ننر» یاد کرد و محمدرضا از این مسئله بسیار ناراحت بود. محمدرضا گفت: «مصباح‌زاده راست می‌گوید، این اطلاعات اصلا روزنامه نیست، او را بیاور تا ببینمش!»

مصباح‌اده را به نزد محمدرضا بردم و جلسه سه‌نفره‌ای برگزار شد. مصباح‌زاده مسئله را به طور مستدل به محمدرضا گفت و او هم موافقت خود را اعلام داشت. سپس مصباح‌زاده درخواست کمک مالی کرد و گفت: «از نظر مالی شدیدا در مضیقه هستم، مقداری کمک اولیه بکنید، بعدا روزنامه خرج خودش را در خواهد آورد!» محمدرضا به من دستور داد: «ترتیبش را بده!» و مصباح‌زاده هم تعظیم کرد و مرخص شد. پس از این ملاقات، به مصباح‌زاده گفتم که «چه می‌خواهی؟» گفت: «پول!» گفتم: «چقدر؟» گفت: «به اتفاق عبدالرحمن فرامرزی حساب کرده‌ایم و راه‌اندازی روزنامه ۲۰۰ هزار تومان هزینه برمی‌دارد.»

ماجرا را به محمدرضا گفتم و چک کشید و به من داد و گفت: «مبلغ را به او بده ولی رسید بگیر!» پول را به مصباح‌زاده دادم و تقاضای رسید کردم. گفت: «رسید که خوب نیست ولی من برای اطمینان اعلیحضرت روزنامه را به صورت شرکت سهامی ثبت می‌کنم و سهامش را می‌دهم.»

این کار را کرد و کیهان را به ثبت رساند و اوراق سهام آن را طبق مقررات آن زمان در ورقه‌های خیلی بزرگ و زیبا چاپ کرد و معادل ۲۰۰ هزار تومان را در قاب زیبایی قرار داد و نزد من آورد و به من داد و گفت: «این هم رسید!» من نیز سهام قاب‌گرفته را زیر بغل زدم و نزد محمدرضا بردم و گفتم که «با این‌ها چه بکنم؟!» گفت: «این سهام مال تو!» من نیز سهام را برداشتم و در فکر بودم که به نحوی حفظش بکنم، زیرا مبلغ قابل توجهی پول بود.

به بانک ملی رفتم و دیدم آن‌قدر بزرگ است که در صندوق بانک جا نمی‌گیرد. اجبارا به خانه بردم و در زیرزمین گذاشتم و الان هم در زیرزمین خانه‌ام در شهناز موجود است. (صفحه ۱۳۱)

نخستین شماره

به هر روی با کمک مالی دربار بالاخره مصباح‌زاده با همراهی عبدالرحمن فرامرزی توانست روزنامه رقیب اطلاعات را منتشر کند. نخستین شماره کیهان روز ششم خرداد ۱۳۲۱ در چهارصفحه شش‌تونی و با تیراژ دو هزار نسخه انتشار یافت.این روزنامه یک روزنامه منفی‌بافی که مصالح کشور را فدای عوام‌فریبی کند نخواهد بود. این روزنامه برای استقلال حقیقی کشور و ترقی و تجدد آن‌ خواهد کوشید.

در بخش‌هایی از نخستین سرمقاله این روزنامه می‌خوانیم: «روش و مسلک آن حفظ استقلال کامل و تمامیت میهن عزیز و طرفداری از اصول مشروطیت و حکومت مشروطه خواهد بود. مبارزه خواهد کرد با هر قدم و یا سخنی که بر ضد تمامیت ایران باشد. خواهد جنگید با آن‌ کسانی که... به نام غمخواری برای شهرستان خود می‌خواهند رخنه در وحدت ملی ایران کند.... می‌خواهیم فرهنگ ما فرهنگی باشد که به درد زندگی ما بخورد و به جای این‌که سخن‌پرداز و نوکر تهیه کند جامعه ما را مثل ملل جوان‌ دنیا برای میدان تنازع و بقا حاضر و آماده نماید. ما معتقدیم که ملت ایران‌ در دوره حکومت سابق بسی رنج دیده و ستم کشیده ولی در مقابل اصلاحاتی‌ هم در آن دوره انجام شده است که قیمتش را تنها او یعنی ملت پرداخته است و بنابراین باید آن‌ها را حفظ و تکمیل کرد. ما آرزو داریم که ملت ایران آزاده‌خوی و آزاده‌روح و آزادفکر باشد و از تعصب خشک بگریزد و خرافات را با مذهب اشتباه نکند. بداند که مذهب برای از بین بردن خرافات آمده است نه‌ برای ترویج آن... آزادی نسوان که یکی از مهم‌ترین و باجرأت‌ترین قدم‌هایی بوده است که در آن دوران پر از فشار و ستمگری و در عین حال پر از اصلاحات برداشته شده باید محکم گردد. زن ایرانی باید بداند که او نیز مثل‌ شوهر، پدر و برادر خود در جامعه بشریت دارای حق رأی و سلیقه است و مرد ایرانی نیز باید این حق را برای او بشناسد... یکی دیگر از آرزوهای ما اصلاح‌ وضع دهقانان و کارگران و بالاخره توده ایران است. زیرا اگر یک نظر کلی به‌ وضع توده دهقان و کارگر ایرانی بیندازید خواهید دید که حقیقتا روزگار خوشی ندارند و به انواع مختلف دستخوش تعدی و غارت عده معدودی خودخواه‌ می‌باشند. مسئله دیگری که ما بدان اهمیت می‌دهیم امر بهداشت است زیرا ما می‌دانیم که سلامتی بدن مقدم بر همه چیز است. همان‌طوری که تا شخصی‌ سالم نباشد از نعمت‌های زندگی لذتی نمی‌برد، ملتی که افرادش سالم و نیرومند نباشند نیز حیات واقعی ندارد... به عقیده ما باید بهداشت را در کشور تعمیم داد و برای این‌که افراد ملت نیرومند گردند باید به ورزش و تربیت بدنی توجه کامل نمود. ما می‌خواهیم که آینده ایران از این پس در دست‌ جوانان تحصیل‌کرده و طبقه روشنفکر و اشخاص فهمیده و مجرب و پاک قرار گیرد زیرا فقط در این صورت است که می‌توان به آینده کشور و اصلاحات‌ اساسی امیدوار بود.»

اولین محل تحریریه روزنامه کیهان در باغ سپهسالار تنها دو اتاق تو در تو بود و کادر اداری و فنی‌اش را تنها دو نفر تشکیل می‌شد. روزنامه کیهان با یک ماشین کوچک چاپ می‌شد و نخستین شماره‌های آن ۱.۵ ریال قیمت داشت. هفت سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۸ تحریریه روزنامه به کوچه اتابک در خیابان فردوسی انتقال یافت.

به گواهی تاریخ مطبوعات ایران، کیهان در پیش از انقلاب روزنامه‌ای نسبتا مقبول و مورد اعتماد قشری از اقشار مردم کوچه بازار بود، اعتمادی که از همکاری نویسندگان حرفه‌ای و روزنامه‌نویسانی چون کاوه دهگان، جهانگیر افکاری، نصیر امینی، عبدالله گله‌داری، حسام‌الدین امامی، صدرالدین الهی، رضا مرزبان، خسرو شاهانی و نصرت‌الله نوح با این روزنامه نشأت می‌گرفت.

نخستین سردبیران کیهان نیز عبارت بودند از: صادق بهداد، رحمت مصطفوی، حسین قلی مستعان و مشفق همدانی.

این روزنامه همچنین در جلب همکاری بر خی از اهالی قلم که نامی پرآوازه در عرصه ادبیات کشور داشتند، توفیق داشت، ازجمله افرادی چون احمد شاملو، جلال آل احمد، محمود اعتمادزاده (به آذین)، اسماعیل خویی، علی اصغر حاج سید جوادی، منوچهر آتشی، نصرت رحمانی و...

با پیروزی انقلاب، روززنامه کیهان به مصادره دولت در آمد و درنهایت مالکیت آن به بنیاد مستضعفان رسید. مصباح‌زاده هم که از ایران خارج شده بود همچنان انتشار کیهان را با عنوان «کیهان لندن» در غربت ادامه داد تا این‌کع سرانجام روز جمعه ٣ آذر ماه ۱۳۸۵در سن ٩٧ سالگی در«سن دیه‌گوی» آمریکا در گذشت.

دو نبض تپنده جامعه

اطلاعات و کیهان طی بین سال‌های ۲۱ تا ۵۷ (تا سال ۲۱ یعنی قبل از انتشار کیهان، اطلاعات به‌تنهایی این نقش را ایفا می‌کرد) مهم‌ترین رسانه‌های نوشتاری کشور بودند که ضربان جامعه آن سال‌ها را ثبت می‌کردند. این دو روزنامه اگرچه هیچ‌کدام برآمده از دولت و دستگاه حکومتی نبودند اما وابستگی‌هایی اجتناب‌ناپذیر به دستگاه حکومتی داشتند. عباس مسعودی در سال‌های دهه دوم قرن (۱۳۱۴) به مجلس شورای ملی راه یافت و پنج دوره نماینده مردم تهران شد و بعدها سناتوری انتصابی مجلس سنا نصیب او شد و تا سال ۱۳۵۱ هم در این سمت ماند. مصطفی مصباح‌زاده نیز بعد از شهریور ۱۳۲۰ به توصیه محمدعلی فروغی، مدتی ریاست انتشارات و تبلیغات دولت را برعهده داشت، اگرچه دوره‌ای کوتاه بود اما در همین دوره کوتاه با بزرگان و به دنیایی معرفی شد که تا آن زمان راهی به آن نداشت و براساس همین نوع ارتباطات بود که موفق به حضور در مجلس شورای ملی و سپس مجلس سنای کشور شد. با این حال اگرچه هردو، به درجات بالای سیاسی تمایل جدی نشان دادند اما روزنامه‌نگاری عشق و اشتیاق نخست‌شان بود؛ عشقی که ثمره آن هرچند بی‌رمق ولی همچنان پابرجاست.

۲۵۹"/>

اقدم جالب شریعتمداری در «کیهان»

نخستین شماره کیهان روز ششم خرداد ۱۳۲۱ در چهارصفحه شش‌ستونی و با تیراژ دو هزار نسخه انتشار یافت.

اقدم جالب شریعتمداری در «کیهان»

به گزارش کاویان گلد، دیروز سه‌شنه ششم خرداد ۱۴۰۴ حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان اقدام قشنگی انجام داد؛ در بالای لوگوی روزنامه نوشت «امروز کیهان ۸۵ ساله شد» و این یعنی پذیرفتن این‌که کیهان امتداد یک تلاش ۸۵ ساله است و تلویحا قدردانی از اسلافی که روزگاری برای ارتقای سطح آگاهی در جامعه از هیچ کوششی دریغ نکردند. به همین بهانه در ادامه نگاهی اجمالی انداخته‌ایم به چگونگی تاسیس کیهان در خرداد ۱۳۲۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی.

ماجرای تأسیس

حسین فردوست در بخش دوم کتاب خاطرات خود ماجرای تاسیس کیهان را این‌طور شرح داده است:

تصور می‌کنم نیمه سال ۱۳۲۰بود که متوجه شدم [مصطفی] مصباح‌زاده دور و بر من می‌پلکد و مرتب درخواست می‌کند که با شما کار دارم و وقتی بدهید که مفصل صحبت کنیم با او صحبت کردم و گفت که «اگر بتوانید ترتیبی بدهید که اعلیحضرت را ملاقات کنم تا خیلی بهتر بتوانم مطلب را ادا کنم.» به او گفتم: «لب مطلب را بگو!» گفت: «لب مطلب این است که اکنون روزنامه اطلاعات یکه‌تاز میدان است و این صحیح نیست. مسعودی تاجر است و کارش تجارت است نه روزنامه‌نگاری. هرکس بیشتر به او پول بدهد به نفع او خبرسازی می‌کند و اطلاعات روزنامه نیست بلکه آگهی تجاری است. در این شرایط جای روزنامه‌ای که جنبه اجتماعی و سیاسی داشته باشد خالی است. من با تعدادی دوستان دانشگاهی‌ام (مصباحی در آن موقع گویا در دانشگاه حقوق تدریس می‌کرد) که حاضر نیستند در روزنامه اطلاعات مطلب بنویسند می‌خواهیم روزنامه‌ای درست کنیم و احتیاج به کمک داریم و خواهش می‌کنیم مطلب را به عرض اعلیحضرت برسانید!»

سخنان مصباح‌زاده را به محمدرضا منتقل کردم. محمدرضا از مسعودی و روزنامه اطلاعات ناراضی بود، زیرا مسعودی کسی نبود ولی از قِبَل حمایت رضاخان توانست از طریق روزنامه‌اش به همه چیز برسد. ولی همین آدم پس از شهریور ۱۳۲۰ از برادران محمدرضا با عنوان «شاهپورهای لوس و ننر» یاد کرد و محمدرضا از این مسئله بسیار ناراحت بود. محمدرضا گفت: «مصباح‌زاده راست می‌گوید، این اطلاعات اصلا روزنامه نیست، او را بیاور تا ببینمش!»

مصباح‌اده را به نزد محمدرضا بردم و جلسه سه‌نفره‌ای برگزار شد. مصباح‌زاده مسئله را به طور مستدل به محمدرضا گفت و او هم موافقت خود را اعلام داشت. سپس مصباح‌زاده درخواست کمک مالی کرد و گفت: «از نظر مالی شدیدا در مضیقه هستم، مقداری کمک اولیه بکنید، بعدا روزنامه خرج خودش را در خواهد آورد!» محمدرضا به من دستور داد: «ترتیبش را بده!» و مصباح‌زاده هم تعظیم کرد و مرخص شد. پس از این ملاقات، به مصباح‌زاده گفتم که «چه می‌خواهی؟» گفت: «پول!» گفتم: «چقدر؟» گفت: «به اتفاق عبدالرحمن فرامرزی حساب کرده‌ایم و راه‌اندازی روزنامه ۲۰۰ هزار تومان هزینه برمی‌دارد.»

ماجرا را به محمدرضا گفتم و چک کشید و به من داد و گفت: «مبلغ را به او بده ولی رسید بگیر!» پول را به مصباح‌زاده دادم و تقاضای رسید کردم. گفت: «رسید که خوب نیست ولی من برای اطمینان اعلیحضرت روزنامه را به صورت شرکت سهامی ثبت می‌کنم و سهامش را می‌دهم.»

این کار را کرد و کیهان را به ثبت رساند و اوراق سهام آن را طبق مقررات آن زمان در ورقه‌های خیلی بزرگ و زیبا چاپ کرد و معادل ۲۰۰ هزار تومان را در قاب زیبایی قرار داد و نزد من آورد و به من داد و گفت: «این هم رسید!» من نیز سهام قاب‌گرفته را زیر بغل زدم و نزد محمدرضا بردم و گفتم که «با این‌ها چه بکنم؟!» گفت: «این سهام مال تو!» من نیز سهام را برداشتم و در فکر بودم که به نحوی حفظش بکنم، زیرا مبلغ قابل توجهی پول بود.

به بانک ملی رفتم و دیدم آن‌قدر بزرگ است که در صندوق بانک جا نمی‌گیرد. اجبارا به خانه بردم و در زیرزمین گذاشتم و الان هم در زیرزمین خانه‌ام در شهناز موجود است. (صفحه ۱۳۱)

نخستین شماره

به هر روی با کمک مالی دربار بالاخره مصباح‌زاده با همراهی عبدالرحمن فرامرزی توانست روزنامه رقیب اطلاعات را منتشر کند. نخستین شماره کیهان روز ششم خرداد ۱۳۲۱ در چهارصفحه شش‌تونی و با تیراژ دو هزار نسخه انتشار یافت.این روزنامه یک روزنامه منفی‌بافی که مصالح کشور را فدای عوام‌فریبی کند نخواهد بود. این روزنامه برای استقلال حقیقی کشور و ترقی و تجدد آن‌ خواهد کوشید.

در بخش‌هایی از نخستین سرمقاله این روزنامه می‌خوانیم: «روش و مسلک آن حفظ استقلال کامل و تمامیت میهن عزیز و طرفداری از اصول مشروطیت و حکومت مشروطه خواهد بود. مبارزه خواهد کرد با هر قدم و یا سخنی که بر ضد تمامیت ایران باشد. خواهد جنگید با آن‌ کسانی که… به نام غمخواری برای شهرستان خود می‌خواهند رخنه در وحدت ملی ایران کند…. می‌خواهیم فرهنگ ما فرهنگی باشد که به درد زندگی ما بخورد و به جای این‌که سخن‌پرداز و نوکر تهیه کند جامعه ما را مثل ملل جوان‌ دنیا برای میدان تنازع و بقا حاضر و آماده نماید. ما معتقدیم که ملت ایران‌ در دوره حکومت سابق بسی رنج دیده و ستم کشیده ولی در مقابل اصلاحاتی‌ هم در آن دوره انجام شده است که قیمتش را تنها او یعنی ملت پرداخته است و بنابراین باید آن‌ها را حفظ و تکمیل کرد. ما آرزو داریم که ملت ایران آزاده‌خوی و آزاده‌روح و آزادفکر باشد و از تعصب خشک بگریزد و خرافات را با مذهب اشتباه نکند. بداند که مذهب برای از بین بردن خرافات آمده است نه‌ برای ترویج آن… آزادی نسوان که یکی از مهم‌ترین و باجرأت‌ترین قدم‌هایی بوده است که در آن دوران پر از فشار و ستمگری و در عین حال پر از اصلاحات برداشته شده باید محکم گردد. زن ایرانی باید بداند که او نیز مثل‌ شوهر، پدر و برادر خود در جامعه بشریت دارای حق رأی و سلیقه است و مرد ایرانی نیز باید این حق را برای او بشناسد… یکی دیگر از آرزوهای ما اصلاح‌ وضع دهقانان و کارگران و بالاخره توده ایران است. زیرا اگر یک نظر کلی به‌ وضع توده دهقان و کارگر ایرانی بیندازید خواهید دید که حقیقتا روزگار خوشی ندارند و به انواع مختلف دستخوش تعدی و غارت عده معدودی خودخواه‌ می‌باشند. مسئله دیگری که ما بدان اهمیت می‌دهیم امر بهداشت است زیرا ما می‌دانیم که سلامتی بدن مقدم بر همه چیز است. همان‌طوری که تا شخصی‌ سالم نباشد از نعمت‌های زندگی لذتی نمی‌برد، ملتی که افرادش سالم و نیرومند نباشند نیز حیات واقعی ندارد… به عقیده ما باید بهداشت را در کشور تعمیم داد و برای این‌که افراد ملت نیرومند گردند باید به ورزش و تربیت بدنی توجه کامل نمود. ما می‌خواهیم که آینده ایران از این پس در دست‌ جوانان تحصیل‌کرده و طبقه روشنفکر و اشخاص فهمیده و مجرب و پاک قرار گیرد زیرا فقط در این صورت است که می‌توان به آینده کشور و اصلاحات‌ اساسی امیدوار بود.»

اولین محل تحریریه روزنامه کیهان در باغ سپهسالار تنها دو اتاق تو در تو بود و کادر اداری و فنی‌اش را تنها دو نفر تشکیل می‌شد. روزنامه کیهان با یک ماشین کوچک چاپ می‌شد و نخستین شماره‌های آن ۱.۵ ریال قیمت داشت. هفت سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۸ تحریریه روزنامه به کوچه اتابک در خیابان فردوسی انتقال یافت.

به گواهی تاریخ مطبوعات ایران، کیهان در پیش از انقلاب روزنامه‌ای نسبتا مقبول و مورد اعتماد قشری از اقشار مردم کوچه بازار بود، اعتمادی که از همکاری نویسندگان حرفه‌ای و روزنامه‌نویسانی چون کاوه دهگان، جهانگیر افکاری، نصیر امینی، عبدالله گله‌داری، حسام‌الدین امامی، صدرالدین الهی، رضا مرزبان، خسرو شاهانی و نصرت‌الله نوح با این روزنامه نشأت می‌گرفت.

نخستین سردبیران کیهان نیز عبارت بودند از: صادق بهداد، رحمت مصطفوی، حسین قلی مستعان و مشفق همدانی.

این روزنامه همچنین در جلب همکاری بر خی از اهالی قلم که نامی پرآوازه در عرصه ادبیات کشور داشتند، توفیق داشت، ازجمله افرادی چون احمد شاملو، جلال آل احمد، محمود اعتمادزاده (به آذین)، اسماعیل خویی، علی اصغر حاج سید جوادی، منوچهر آتشی، نصرت رحمانی و…

با پیروزی انقلاب، روززنامه کیهان به مصادره دولت در آمد و درنهایت مالکیت آن به بنیاد مستضعفان رسید. مصباح‌زاده هم که از ایران خارج شده بود همچنان انتشار کیهان را با عنوان «کیهان لندن» در غربت ادامه داد تا این‌کع سرانجام روز جمعه ٣ آذر ماه ۱۳۸۵در سن ٩٧ سالگی در«سن دیه‌گوی» آمریکا در گذشت.

دو نبض تپنده جامعه

اطلاعات و کیهان طی بین سال‌های ۲۱ تا ۵۷ (تا سال ۲۱ یعنی قبل از انتشار کیهان، اطلاعات به‌تنهایی این نقش را ایفا می‌کرد) مهم‌ترین رسانه‌های نوشتاری کشور بودند که ضربان جامعه آن سال‌ها را ثبت می‌کردند. این دو روزنامه اگرچه هیچ‌کدام برآمده از دولت و دستگاه حکومتی نبودند اما وابستگی‌هایی اجتناب‌ناپذیر به دستگاه حکومتی داشتند. عباس مسعودی در سال‌های دهه دوم قرن (۱۳۱۴) به مجلس شورای ملی راه یافت و پنج دوره نماینده مردم تهران شد و بعدها سناتوری انتصابی مجلس سنا نصیب او شد و تا سال ۱۳۵۱ هم در این سمت ماند. مصطفی مصباح‌زاده نیز بعد از شهریور ۱۳۲۰ به توصیه محمدعلی فروغی، مدتی ریاست انتشارات و تبلیغات دولت را برعهده داشت، اگرچه دوره‌ای کوتاه بود اما در همین دوره کوتاه با بزرگان و به دنیایی معرفی شد که تا آن زمان راهی به آن نداشت و براساس همین نوع ارتباطات بود که موفق به حضور در مجلس شورای ملی و سپس مجلس سنای کشور شد. با این حال اگرچه هردو، به درجات بالای سیاسی تمایل جدی نشان دادند اما روزنامه‌نگاری عشق و اشتیاق نخست‌شان بود؛ عشقی که ثمره آن هرچند بی‌رمق ولی همچنان پابرجاست.

۲۵۹

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *