به گزارش کاویان گلد به نقل از انتخاب، کتاب «گل‌های سرخ اصفهان» اثر کلود آنه، سفرنامه کلودآنه، روزنامه‌نگار فرانسوی به ایران است. این سفر که با اتوموبیل انجام شده، از بخارست آغاز می‌شود و تاریخ شروع آن سال ۱۹۰۰ است. این کتاب توسط فضل‌الله جلوه ترجمه و در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسیده است.

عرض رودخانه را به طور مورب پیمودیم و به همین جهت به جای ۱۰ کیلومتر حدود ۲۰ کیلومتر طی کردیم آسمان گرفته بود و ابرهای خاکستری‌رنگ چنان پایین آمده بود که سنگینی آن را بر شانه‌های خود احساس می‌کردیم اندکی بعد باران ‌ریزی باریدن گرفت و کرانه‌های شط از دیده پنهان شد ناچار از عرشه به اتاقک‌های کشتی پناه بردیم.

اعتصاب‌کنندگان ریل‌ها را از جا می‌کندند و فعالیت راهزنان مسلح در جاده‌ها روز به روز شدت می‌یافت و نیروهای دولتی هم نمی‌توانستند دخالت موثری بکنند. روستاییان و کوه‌نشینان طغیان کرده بودند ولی ما همچنان در تصمیم خویش پابرجا بودیم و قصد داشتیم به هر قیمتی شده خط سیری را که از اول در نظر گرفته بودیم ادامه بدهیم. در انتظار موقع حرکت با درشکه‌های کوچکی که به‌زحمت یک نفر آدم به نسبت فربه در آن جای می‌گرفت در شهر گردش کردیم به کلیسای بزرگ شهر، که اسقف‌های آن گیسوان بلندی مثل زنان داشتند رفتیم. بعد به عنوان توشه راه مقدار زیادی کنسرو خریداری کردیم و بدین ترتیب سه روز دل‌پذیر، اما بی‌ثمری را گذراندیم."/>

اعتصاب لوکوموتیوران‌ها و مسدود شدن راه رسیدن به ایران/ صد سال قبل کریمه چه شکلی بود؟

اعتصاب‌کنندگان ریل‌ها را از جا می‌کندند و فعالیت راهزنان مسلح در جاده‌ها روز به روز شدت می‌یافت و نیروهای دولتی هم نمی‌توانستند دخالت مؤثری بکنند. روستاییان و کوه‌نشینان طغیان کرده بودند ولی ما همچنان در تصمیم خویش پابرجا بودیم و قصد داشتیم به هر قیمتی شده خط سیری را که از اول در نظر گرفته بودیم ادامه بدهیم.

اعتصاب لوکوموتیوران‌ها و مسدود شدن راه رسیدن به ایران/ صد سال قبل کریمه چه شکلی بود؟

به گزارش کاویان گلد به نقل از انتخاب، کتاب «گل‌های سرخ اصفهان» اثر کلود آنه، سفرنامه کلودآنه، روزنامه‌نگار فرانسوی به ایران است. این سفر که با اتوموبیل انجام شده، از بخارست آغاز می‌شود و تاریخ شروع آن سال ۱۹۰۰ است. این کتاب توسط فضل‌الله جلوه ترجمه و در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسیده است.

عرض رودخانه را به طور مورب پیمودیم و به همین جهت به جای ۱۰ کیلومتر حدود ۲۰ کیلومتر طی کردیم آسمان گرفته بود و ابرهای خاکستری‌رنگ چنان پایین آمده بود که سنگینی آن را بر شانه‌های خود احساس می‌کردیم اندکی بعد باران ‌ریزی باریدن گرفت و کرانه‌های شط از دیده پنهان شد ناچار از عرشه به اتاقک‌های کشتی پناه بردیم.

اعتصاب‌کنندگان ریل‌ها را از جا می‌کندند و فعالیت راهزنان مسلح در جاده‌ها روز به روز شدت می‌یافت و نیروهای دولتی هم نمی‌توانستند دخالت موثری بکنند. روستاییان و کوه‌نشینان طغیان کرده بودند ولی ما همچنان در تصمیم خویش پابرجا بودیم و قصد داشتیم به هر قیمتی شده خط سیری را که از اول در نظر گرفته بودیم ادامه بدهیم. در انتظار موقع حرکت با درشکه‌های کوچکی که به‌زحمت یک نفر آدم به نسبت فربه در آن جای می‌گرفت در شهر گردش کردیم به کلیسای بزرگ شهر، که اسقف‌های آن گیسوان بلندی مثل زنان داشتند رفتیم. بعد به عنوان توشه راه مقدار زیادی کنسرو خریداری کردیم و بدین ترتیب سه روز دل‌پذیر، اما بی‌ثمری را گذراندیم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *