از چه تفکری فساد، فقر و انحطاط برمی‌خیزد؟

پس تلاش کنیم بر نرم‌کردن «کلوخه‌های» جمعی قطبیده در جامعه. تکیه‌کنیم بر ارزش ذاتی جامعه- نوع‌دوستی و عشق مطلق مرتبط با اهلیت ایرانی خودمان

از چه تفکری فساد، فقر و انحطاط برمی‌خیزد؟

چگونه؟ چگونه از چنگال انحطاط در غلبهء وقت به‌در آییم؟ چگونه از مفهوم زمان، و تأثیر آن در برنامه‌ریزی برای جامعه و برای کشور، در سمت تحقق آرزوها و رفاه و سلامتِ نفس مردم استفاده کنیم؟ چگونه پویایی، یا دقیق‌تر دینامیک، را وارد حیات اجتماعی بکنیم؟ جامعه، که سامانهء پیچیده‌ای است، قوانین دینامیکی خاص خودش را دارد- متفاوت از ارزش‌ها و ایده‌ها و ویژگی‌های فردی. لازم است تجربهء چند هزارسالهء خودمان را در یک تحول دینامیکی ببینیم و نه همچون مجموعه‌ای از «وقت»‌ها؛ تقطیع شده در دوره‌های اجتماعی یا حکمرانی و «وقتِ» متناظر با آن. مفهوم وقت بیان حالت پایا (steady state) در اجتماع است که با ایستا فرق دارد. چرخش بینشی لازم است تا از مفهوم پایای وقت به مفهوم دینامکی زمان برسیم. این چرخش بینش تلنگری است بر ما تا از چاه طبیعت به‌در آییم و طبیعت را با نسخهء «عشق پویا به انسان و طبیعت» مهار کنیم- قوه‌هایش را به‌فعل درآوریم: خداگونگی یعنی همین. ایران تجربهء تاریخی کافی برای این تلنگر [نک تلنگر، ریچارد تیلر و سان‌استاین، ترجمه آرش طهماسبی، انتشارات دنیای اقصاد، ۱۳۹۸. و نیز کتابم عبور از سندرم دورهء نقل، وبگاه شخصی، فصل ۶، اَزمانیت و امر قدسی] دارد. ابن عربی عالَم انسانی- بخوانید جامعه- را به مخروطی شبیه دانسته که انسان کامل در رأس آن قراردارد و قاعدهء مخروط «انسان‌های حیوانی»اند: انسان کامل که در بالا است سایهء خدا و نایب حق و سخن‌گوی اوست. این تفکر هنوز ذهن ما ایرانیان چنان تنیده و به شکل «عقل سلیم» رایج درآمده که حتی دوراندیشانی که به تفکر در ایران و آینده‌اش می‌نگرند آن را بسیار بدیهی می‌دانند [نک سید محمد بهشتی و همکاران، ایران کجا است و ایرانی کیست، انتشارات روزنه، تهران، ۱۴۰۰. صص۳۱۴-۳۲۰] و هر نتیجه‌گیری برای ایران گذشته و آینده‌اش را در این قالب می‌بینند. این تفکر در شناخت امروز ما از سامانه‌های پیچیده مترادف با «مدرسگی» است [نک کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران، انتشارات دیبایه، تهران، ۱۴۰۰، ص ۷۷ (schooling)]. در این روال هیچ پدیدهء برآمده‌ای رخ نمی دهد. «جامعه» به‌معنای امروزین‌اش شکل نمی‌گیرد. اقتصاد- از هر نوع سرمایه‌گرایی‌اش (کاپیتالیستی‌اش) یا سوسیالیستی‌اش برنمی‌آید. قدرت محدود می‌ماند، دست دوم می‌ماند، توان رشد ندارد، و بی دینامیک است- حتی اگر دشمن دایم داشته باشد. از سعادت انسانی خبری نیست مگر برای معدودی انسان متعبد بهشت‌خواه و راضی به بهشتی‌شدن حتی به‌قیمت جهنمی‌شدن بقیهء انسان‌ها. این خلاف هر خرد اسنان‌دوست و طبیعت‌دوستی است. و تجربهء ایران و جهان هم نشان می‌دهد این تفکر نه تنها اَزمان است [نک مقالهء اَزمانیت، پانوشت ۱.] که از آن فساد برمی‌خیزد و فقر و انحطاط. مفهوم ایران‌شهری هم که این روزها باب شده این تفکر را در دل خود دارد. ایران باید از این تفکر منسوخ به‌در آید تا راه سعادت را بپیماید و در دنیای جدید و ساخت آینده‌اش نقشی تلطیف‌گر و خشونت‌پرهیز به‌عهده بگیرد. تلنگر احتیاج داریم. با چه موتوری؟

با چه موتوری هر که‌را عشق است و سودا روز شد

با چه موتوری؟ جامعه نیاز به موتوری درونی دارد تا پویا بماند و در چاه طبیعت غوطه‌ور نشود، یا از آن به‌در آید. چگونه ایران را از انحطاط تاریخی و از رکود به‌درآوریم و موتوری به‌منظور پویایی درونزاد و شکوفایی فرد و جامعه روشن کنیم؟ سه چیز انسان را پویا می‌کند، به‌جامعه دینامیک می‌دهد، و مانع رکود و انحطاط می‌شود: قدرت، ثروت، و علم (به معنی رفع کنجکاوی). هیچ‌کدام ارزش مطلق- بد یا خوب- ندارد. هر سه انگیزشی بالقوه است و نبودش به رکود می‌انجامد و انحطاط. و می‌دانیم هر یک نیز می‌تواند منجر به شرّ، نفی انسانیت، و تخریب طبیعت شود. آنچه ارزش است، و برای مهار این سه لازم، همان عشق مطلق است که گفتم- و همان منشی که به ایرانی اهلیت می‌دهد و او را از فرهنگ کولوسئومی مترادف با قدرت مطلق و نفی انسانیت جدا می‌کند. آنچه این روزها شاهدش هستیم مصداق این قدرت مطلق برای کمک به افزایش ثروت، و نیز علم مطلق برای افزایش قدرت و سرمایه، و همه این‌ها درچارچوب ارزشی که سرمایه‌گراییِ مطلق است- حتی به قیمت نفی انسانیت و طبیعت: قدرت و ثروتِ بی‌مهارْ همراه با انقیاد علم در رفع هر محدودیتی برای قدرت و ثروت. این ضد ارزشِ رایج در قدرت سیطره‌مند جهانی در طریقت ما نیست. علاقه به دینامیک برای پویا شدن جامعه، و آفرینش وقت در برابر درغلتیدن در وقت، کافی نیست. دیدیم چگونه امر قدسی متمایل به اَزمانیت است و در عمل از آن رخوت برمی‌آید و انحطاط، مگر در شرایط خاص تاریخی؛ نمونه صدر اسلام است و مفهوم حوزه: «حوزه» به معنی سرزمین اسلام و دفاع از آن واجب. در هر حال، این کنشِ دیگران است که واکنشِ طرف‌داران امر قدسی را در پی دارد. واکنشْ همواره قدمی عقب‌تر از کنشی است که بر مبنای موتوری است که ذاتی فرد یا جامعه باشد. می‌ماند موتوری که متناظر باشد با فطرت انسان و جامعه همراه با ارزش برای انسان و انسانیت و طبیعت، یعنی جامعه و هر آنچه در خارج آن است- درافزایی مطلق! جمع انسان‌ها تنها در صورت برهم‌کنش افراد است که به جامعه تبدیل می‌شود. حاکم شدن هر طریقتی- به غیر از آنچه بشود توافق جمعی‌اش نامید منجر به کلوخه‌ای‌شدن جامعه می‌شود: گروههایی تکاتک وابسته به طریقت‌های گوناگون، بی‌تعامل و حتی در نزاع دایم، که مانع ایجاد جامعه‌ای پویا می‌شود. پس دوری کنیم از حاکمیت هر طریقتی واحد، در صورت لازم تلاش کنیم بر نرم‌کردن «کلوخه‌های» جمعی قطبیده در جامعه. تکیه‌کنیم بر ارزش ذاتی جامعه- نوع‌دوستی و عشق مطلق مرتبط با اهلیت ایرانی خودمان.

*معاون وزیر علوم در کابینه اصلاحات و استاد فیزیک و بازنشسته دانشگاه شریف

*منبع: کانال نویسنده

بیشتر بخوانید:

وقت خیزش برای شکوفایی هر ایرانی بدجوری دل درد گرفتیم با همه اخراج ها و اذیت ها، دانشگاه ها چه می توانند انجام بدهند؟ /غفلت بزرگ ستاد انقلاب فرهنگی از مسئولیت دانشگاه ها تفاوت علم در جهان قدیم و جهان جدید دانشگاه محل تضارب آرا، اندیشه و منشا تحولات دانشجویی است دانشگاه و مسئله امروزین

216216

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *