از اسپری فلفل فروشی، تا گُل‌فروشی و چماق‌فروشی

رویکرد «توسعه‌گرا» مردم ایران را م‍حق و لایق زندگی‌ای مرفه و مجلل و شکوهمند می‌داند، زندگی را محل تجربه‌های زیبا و خلاقیت‌ها و مشارکت در پیشرفت‌ها و بهره‌برداری از آخرین فن‌آوری‌های بزرگ بشر می‌خواهد و رنج‌های انسان ایرانی را با چماق و چاقو و گُل و فال ‌و حباب تسکین نمی‌بخشد.

از اسپری فلفل فروشی، تا گُل‌فروشی و چماق‌فروشی

در طی چند سال گذشته، یکی از آزاردهنده‌ترین صحنه‌ها در خیابان‌های شهرهای بزرگ ایران، حضور روزافزون کودکان کار و فروشندگان گُل و فال بر سر چهارراه‌ها و کنار اتوبان‌ها بود.چند ماه پیش، برای اولین بار، هنگام گذر از اتوبان ستاری در غرب تهران، فردی را دیدم – با هیبتی زمخت و ظاهری «خلاف» – که مشغول فروش «چماق» بود. پس از آن، چندین بار دیگر، در نقاط مختلف شهر، با همین صحنه مواجه شدم.

از چند راننده تاکسی اینترنتی پرسیدم که آیا آن‌ها هم‌ تا کنون «چماق‌فروشان» خیابانی را دیده‌اند؟ پاسخش اکثرشان مثبت بود؛ یکی از آن‌ها می‌گفت که نه تنها «چماق» که در برخی از مناطق شهر، شاهد فروش اسپری فلفل و شوکر برقی و انواع سلاح‌های سرد نیز بوده است.

نمیدانم آیا تا کنونی یک مطالعه تفصیلی جامعه‌شناسی و روان‌شناختی اجتماعی، در مورد «اجناس»ی که فروشندگان خیابانی برای ارائه به «بازار» انتخاب می‌کنند انجام شده یا خیر؟ اما بررسی این موضوع قطعاً می‌تواند برای جامعه‌شناسان و البته مسئولان، به مثابه یک «نبض‌گیری» از لایه‌های زیرپوستی شهر برای تشخیص میزان التهاب ناشی از فقر باشد.

اگر زمانی فروشندگان خیابانی برای جلب محبت رهگذران «گُل» و اسباب‌بازی «حباب‌ساز» می‌فروختند یا ویالون و آکاردئون می‌نواختند، یا زمانی با فروش «فال حافظ» برای چند لحظه‌ای اضطراب ناشی از «عدم اطمینان به آینده» رهگذران را تسکین می‌بخشیدند، گویا امروزه تشخیص داده‌اند که جامعه به تدریج در «حالت بقا» فرو می‌رود و شهروندان برای دفاع از جان و اموال خود در برابر سارقان و زورگیران نیاز به چماق و چاقو و شوکر دارد.

این تحولات زیرپوستی در شهرهای ایران بازتاب‌دهنده نگاهی‌ست که در سال‌های اخیر به طور فزاینده در سطوح مختلف مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور رخنه کرده است؛ نگاه «بقامحور» که مردم را صرفاً به مقاومت و تحمل و ریاضت در برابر فشارهای زندگی و تحریم‌های اقتصادی دعوت می‌کند، خود «بقا» را یک هدف و دست‌آورد برای جریان سیاسی خود می‌داند و هر مصداق توسعه‌یافتگی و سبک‌زندگی فراتر از حالت بقا را با برچسب‌های «تجمل‌پرستی» و «اشرافی‌گری» تحقیر می‌نماید – فارغ از این که زیستن با حداقل‌ها چه اتفاقاتی خطرناکی را دارد در لایه‌های عمیق‌ شهر رقم می‌زند.

در مقابل این نگاه، رویکرد «توسعه‌گرا» قرار دارد که مردم ایران را م‍حق و لایق زندگی‌ای مرفه و مجلل و شکوهمند می‌داند، زندگی را محل تجربه‌های زیبا و خلاقیت‌ها و مشارکت در پیشرفت‌ها و بهره‌برداری از آخرین فن‌آوری‌های بزرگ بشر می‌خواهد و رنج‌های انسان ایرانی را با چماق و چاقو و گُل و فال ‌و حباب تسکین نمی‌بخشد.

انتخاب بین این دو نگاه با خود ماست.

بیشتر بخوانید: علی نصری: اگر تحریم نبودیم اقتصادمان با عربستان برابری می‌کرد مسئول وضعیت آینده جز خودت کسی نیست الگوی انتخاب ترامپ چه جرایمی را افزایش داد؟ شکستن «حباب» خودویرانگری جامعه و ضرورت احیای «میانه‌روی»

216216

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *