مارکز تا زمان مرگش (سال ۲۰۱۴) هرگز با اقتباس سینمایی از صد سال تنهایی موافقت نکرد. او معتقد بود صد سال تنهایی نمیتواند به یک اثر سینمایی شایسته و استاندارد تبدیل شود.
به گزارش کاویان گلد، «و آنگاه فهمیدند که خوزه آرکادیو بوئندیا آنطور که خانوادهاش میگفتند دیوانه نبود، بلکه تنها کسی بود که به اندازه کافی هوشیار بود تا این حقیقت را درک کند که زمان نیز تلو تلو میخورد و دچار حادثه میشود و بنابراین میتواند تکه تکه شود و پارهای جاودانه را در اتاقی باقی بگذارد.»
به گزارش رویداد ۲۴، آن دسته از آثار ادبی که «غیرقابلاقتباس» نامیده شدهاند انواع مختلفی دارند: از شاهکارهای مدرنیستی مانند «اولیس» نوشته جیمز جویس که در آن یک روز از زندگی استیون ددالوس در بیش از هفتصد صفحه روایت میشود و هر فصل با سبک روایی متفاوتی نوشته شده است و یکایک صفحات کتاب مشحون از انواع بازیهای زبانی و ارجاعات متعدد ادبی هستند؛ تا شاهکاری همچون «خانم دالووی» نوشته ویرجینیا وولف که در آن دروننگری کاراکتر اصلی محور روایت کل اثر قرار گرفته و بداعت و پیچیدگی خاصی به رمان بخشیده است. البته از هردوی این آثار اقتباس سینمایی وجود دارد، اما ناشناختهماندن آنها خود گویای غیرقابل اقتباس بودنشان این دو رمان است.