آزمایش گیلاس و شوک!

بسیاری از تحقیقات ابتدایی اپی‌ژنتیک در ارگانیسم‌های مدلی مثل موش انجام شد. نتیجه مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۴ در این رابطه منتشر شد، جامعه علوم اعصاب را متحیر کرد. پروفسور کری رسلر در دانشگاه اموری جورجیا روشی را تشریح کرد که در آن رفتارهای افراد، تحت تأثیر تجربیات اجدادشان قرار می‌گیرد.

در این مطالعه از علاقه موش‌ها به گیلاس استفاده شد. معمولاً وقتی موجی از بوی شیرین گیلاس به بینی موش می‌رسد، سیگنالی به هسته آکومبنس در مغز فرستاده می‌شود و این منطقه مرتبط با لذت فعال ‌شده و موش را تشویق می‌کند تا در جستجوی این خوراکی بگردد. دانشمندان در ابتدا گروهی از موش‌ها در معرض بوی گیلاس و بلافاصله در معرض یک شوک الکتریکی خفیف قرار دادند. موش‌ها سریعاً یاد گرفتند که هر بار که بوی گیلاس را حس می‌کنند، باید در انتظار شوک باشند. آن‌ها بچه داشتند و بچه موش‌ها بدون شوک الکتریکی زندگی می‌کردند؛ هرچند که به گیلاس هم دسترسی نداشتند. بچه موش‌ها بزرگ شدند و بچه‌دار شدند.

در این مرحله، دانشمندان دوباره آزمایششان را تکرار کردند تا ببینند که آیا ارتباط اکتسابی شوک با بوی گیلاس به نسل سوم منتقل‌شده است؟ پاسخ مثبت بود.

بچه موش‌ها که نوه‌های موش‌های آزمایش گیلاس و شوک بودند، به‌شدت از بوی گیلاس می‌ترسیدند و نسبت به آن حساس بودند؛ اما چطور چنین چیزی ممکن است؟

اعضای این گروه کشف کردند که DNA در اسپرم موش پدربزرگ تغییر شکل داده و نحوه قرارگیری مدار عصبی را در بچه‌های او و نوه‌هایش تغییر داده است. این به معنای تغییر مسیر برخی از سلول‌های عصبی از سمت بینی بود که به‌جای متصل شدن به مدار لذت و پاداش، به آمیگدال که با ترس مرتبط است، وصل می‌شد. ژن این گیرنده بویایی متیل‌زدایی شده بود؛ به‌نحوی‌که مدارهای تشخیصی آن افزایش‌یافته بود. از طریق ترکیبی از این تغییرات، خاطرات آسیب‌زا به نسل‌های بعدی منتقل‌شده بود تا حتی نوه‌ها هم بدانند که گیلاس شاید بوی خوبی داشته باشد، ولی اتفاق بدی را در پی خواهد داشت."/>

آیا ما خاطرات اجدادمان را هم به ارث برده‌ایم؟

علم اپی‌ژنتیک نشان می‌دهد که برخی مسائل روانی ازجمله تروما، اعتماد و شفقت قابل‌انتقال از نسلی به نسل بعد هستند.

آیا ما خاطرات اجدادمان را هم به ارث برده‌ایم؟

غزال زیاری_ از زمان تعیین توالی ژنوم انسان در سال ۲۰۰۳، ژنتیک به یکی از چارچوب‌های کلیدی در نحوه تفکر ما درباره خودمان تبدیل شده است. حالا به این ایده رسیده‌ایم که ژن‌ها به سؤالات شخصی در مورد هویت افراد از نگرانی‌ها درباره سلامت گرفته تا بحث در مورد بسیاری از مسائل دیگر، پاسخ می‌دهند.

تحقیقات اخیر حکایت از آن دارند که ویژگی‌های پیچیده‌ای مثل خلق‌وخو، طول عمر، انعطاف‌پذیری در برابر بیماری‌های روانی و حتی گرایش‌های ایدئولوژیک، همگی تا حدودی دارای الگویی غریزی هستند؛ البته محیطی که در آن زندگی می‌کنیم و تحصیلات و تجربیات زندگی ما نیز با عوامل ژنتیکی در تعامل هستند و بدین ترتیب ماتریس تأثیری بسیار پیچیده‌ای ایجاد می‌شود.

اگر مسئله وراثت ژنتیکی تا این حد پیچیده نبود چه می‌شد؟

اخیراً دانشمندانی که بر روی علم نوظهور «اپی‌ژنتیک» (فراژن شناسی) کار می‌کنند، مکانیسمی را کشف کرده‌اند که این فرصت را فراهم می‌کند تا تجربه زیسته و دانش کسب‌شده در یک نسل، با تغییر شکل یک ژن خاص، به نسل بعد منتقل شود. بدین معنی که تجربه زندگی یک فرد با مرگ او، از بین نمی‌رود بلکه به شکلی ژنتیکی دوام می‌آورد. مثلاً تأثیر گرسنگی که مادربزرگ هلندی‌تان در طول جنگ جهانی دوم متحمل شد، یا ضربه‌ای که در هنگام فرار از خانه به پدربزرگتان وارد شد، ممکن است به مغز والدین شما و رفتارهای آن‌ها و درنهایت به شما منتقل شود.

آزمایش گیلاس و شوک!

بسیاری از تحقیقات ابتدایی اپی‌ژنتیک در ارگانیسم‌های مدلی مثل موش انجام شد. نتیجه مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۴ در این رابطه منتشر شد، جامعه علوم اعصاب را متحیر کرد. پروفسور کری رسلر در دانشگاه اموری جورجیا روشی را تشریح کرد که در آن رفتارهای افراد، تحت تأثیر تجربیات اجدادشان قرار می‌گیرد.

در این مطالعه از علاقه موش‌ها به گیلاس استفاده شد. معمولاً وقتی موجی از بوی شیرین گیلاس به بینی موش می‌رسد، سیگنالی به هسته آکومبنس در مغز فرستاده می‌شود و این منطقه مرتبط با لذت فعال ‌شده و موش را تشویق می‌کند تا در جستجوی این خوراکی بگردد. دانشمندان در ابتدا گروهی از موش‌ها در معرض بوی گیلاس و بلافاصله در معرض یک شوک الکتریکی خفیف قرار دادند. موش‌ها سریعاً یاد گرفتند که هر بار که بوی گیلاس را حس می‌کنند، باید در انتظار شوک باشند. آن‌ها بچه داشتند و بچه موش‌ها بدون شوک الکتریکی زندگی می‌کردند؛ هرچند که به گیلاس هم دسترسی نداشتند. بچه موش‌ها بزرگ شدند و بچه‌دار شدند.

در این مرحله، دانشمندان دوباره آزمایششان را تکرار کردند تا ببینند که آیا ارتباط اکتسابی شوک با بوی گیلاس به نسل سوم منتقل‌شده است؟ پاسخ مثبت بود.

بچه موش‌ها که نوه‌های موش‌های آزمایش گیلاس و شوک بودند، به‌شدت از بوی گیلاس می‌ترسیدند و نسبت به آن حساس بودند؛ اما چطور چنین چیزی ممکن است؟

اعضای این گروه کشف کردند که DNA در اسپرم موش پدربزرگ تغییر شکل داده و نحوه قرارگیری مدار عصبی را در بچه‌های او و نوه‌هایش تغییر داده است. این به معنای تغییر مسیر برخی از سلول‌های عصبی از سمت بینی بود که به‌جای متصل شدن به مدار لذت و پاداش، به آمیگدال که با ترس مرتبط است، وصل می‌شد. ژن این گیرنده بویایی متیل‌زدایی شده بود؛ به‌نحوی‌که مدارهای تشخیصی آن افزایش‌یافته بود. از طریق ترکیبی از این تغییرات، خاطرات آسیب‌زا به نسل‌های بعدی منتقل‌شده بود تا حتی نوه‌ها هم بدانند که گیلاس شاید بوی خوبی داشته باشد، ولی اتفاق بدی را در پی خواهد داشت.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *