کوروش احمدی: انگلیس از قرن هجدهم و نوزدهم فارسیزدایی را در منطقهی وسیعی از هند تا خلیجفارس شروع کرد.
فهیمه نظری: در سالهای اخیر موضوع جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس شبیه زخمی کهنه همواره مستعد است تا با یک تنش بینالمللی دوباره سر باز کند. از جمله آخرین آنها بیانیهی نشست مشترک سران شورای همکاری خلیجفارس و اتحایهی اروپا در ۲۵ مهر بود که حاکمیت ایران بر جزایر را «اشغال» و «نقض حاکمیت امارات» خواند. به همین مناسبات و همچنین به بهانهی سالگرد اعادهی حاکمیت ایران بر جزایر که در نهم آذر ۱۳۵۰ با پیاده شدن نیروهای ایرانی در جزایر سهگانه رخ داد، روز سیزدهم آذر در خبرآنلاین نشستی با عنوان «مسئله جزایر» برگزار شد. در این نشست که با حضور مجید تفرشی سندپژوه، کوروش احمدی دیپلمات سابق و محمدعلی بهمنی قاجار پژوهشگر تاریخ و حقوق بینالملل برگزار شد، کوشش شد از دو منظر تاریخی و دیپلماتیک مسئلهی جزایر را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه پاسخ میهمانان به ابهامات تاریخی مربوط به جزایر سهگانه را میخوانید:
واگذاری بحرین در قبال جزایر دروغ است
در پاسخ به نخستین پرسش مطرحشده در این نشست که «آیا شاه جزایر را داد و بحرین را گرفت؟ با اشاره به خاطرات اسدالله علم که مدام این دو بحث را به گونهای مطرح میکند که به نظر میرسد در ازای یکدیگرند»، مجید تفرشی گفت: اینکه علم میگوید بحرین را دادیم جزایر را گرفتیم برای این است که آن حرمان و شکست را پنهان کند و بگوید یک چیزی دادیم و یک چیزی به جایش گرفتیم. این دروغ است. شما در اسناد بینالمللی ریز مذاکرات را ببینید اصلا چنین چیزی نیست، دو تا پروندهی مجزاست. دو خط مجزاست. من با مرحوم امیرخسرو افشار قاسملو، مرحوم اردشیر زاهدی، مرحوم داریوش همایون و خیلیهای دیگر که صحبت کردم، میگفتند اینها در روند خروج نیروهای انگلیس از خلیجفارس صورت گرفت، ولی اینگونه نبود که با هم یک پرونده باشد. قضیهی بحرین و جزایر یکشبه اتفاق نیفتاد، یک سال و نیم مذاکرات فشرده و دو داستان مختلف بود. ایران در بحرین فریب، و نهایتا شکست خورد اگرچه در آن مرحله راه دیگری هم نداشت. اما در جزایر موفق عمل کرد، دیپلماسی ایران توانست با ابزارهای فشاری که داشت (مهمترینش ممانعت از تشکیل دولت امارات) موفق و مسالمتآمیز عمل کند. آن شخص آتشبهاختیاری هم که هنگام پیاده شدن نیروهای ایرانی در جزایر چند نفر را کشت کاملا شخصی بود، هیچ برنامهریزیای در کار نبوده است و یک مسئلهی شخصی بوده.
تفرشی سپس با اشاره به مستندی با عنوان «مسئلهی جزایر» ساختهی عایشه غفور خبرنگار عرب که دو سال پیش از بیبیسی عربی پخش شد، این ادعا را به نفع امارات و خطرناک خواند: خانم عایشه غفور را من میشناسم، خبرنگار کاملا جهتدار ضد ایرانی است. در آن مستند ادعا این است که در یک بدهبستان خیمهشببازی دیپلماتیک انگلیس و شاه با هم ساختند بحرین را مستقل کنند، جزایر را هم بدهند به ایران و این وسط اعراب قربانی شوند. یکی از پایههای ادعای امارات همین است که میگوید ما این وسط قربانی شدیم. این خیلی خطرناک است.
این سندپژوه در ادامه نسبت به خطرات این ادعا هشدار داد: در جمهوری اسلامی ایران میگویند شاه بحرین را داد و جزایر را گرفت. در صورتی که نمیدانند تبعات این حرف چیست و این ادعای بیخود چه خطری برای ایران دارد. دو راهی که ایران در مورد بحرین به آن دچار بود این بود که یا باید از خیر هژمون خلیجفارس، و به تعبیر شاه (که آن موقع تعریف بود الان فحش) «ژاندارم خلیجفارس» شدن بگذرد، سنتو را به هم بزند و از اتحاد انگلیس و آمریکا خارج شود، یا قبول کند که بحرین مستقل شود. یعنی راه سومی وجود نداشت.
بهمنی قاجار: این ناشی از بیاهمیتی منافع ملی است
محمدعلی بهمنی قاجار نیز بیان ادعای «بحرین در مقابل جزایر» را ناشی از بیاهمیتی منافع ملی و به دست دادن بهانه دست امارات برای ادعای حاکمیت بر جزایر خواند: همانطور که آقای دکتر تفرشی اشاره کردند، اینکه در جمهوری اسلامی میگویند که شاه بحرین سرزمینی در جنوب خلیجفارس را با آن اهمیت استراتژیک و جمعیت داد، جایش جزایر را گرفت، پس خیانت کرد و از آن طرف هم طرفداران پهلوی میگویند که شاه بحرینی را که ایران هیچ حاکمیتی در آن نداشت، داد و به جایش جزایر را که اهمیت استراتژیک دارد گرفت. اینها نشانگر این است که منافع ملی اصلا اهمیت ندارد! این ادعای نادرست میتواند یکی از بنمایههای ادعاهای اماراتیها باشد که بگویند ایران حق حاکمیت در مورد جزایر نداشته و در یک بدهبستان جزایر را گرفته است!
قاجار در ادامه نشردهندگان ادعای «بحرین در قبال جزایر» را در قالب چند گروه تقسیمبندی کرد: این ادعا به وسیلهی سه چهار گروه مدام در ایران پمپاژ میشود: جمهوری اسلامی، سلطنتطلبها و کسانی که اصولا دوست دارند تاریخ را برای جذب فالو و لایک عوامانه نقل کنند. غافل از اینکه چنین ادعایی اتفاقا خوشایند اعراب است. چند سال پیش آقای دکتر زیباکلام هم این ادعا را مطرح کردند ولی مستندی برای آن نداشتند. ایشان گفتند که [نقل به مضمون] «واقعیت این است که بحرین دادیم جزایر را گرفتیم! و در مسئلهی جزایر هم ما اشغالگر بودیم!» این ادعا در ادامهی همان روند ابتذال در روایتهای تاریخی و شبکههای زرد است که متاسفانه این روزها رایج شده است.
رابطه سه جزیره با بحرین قطعا درست نیست
کوروش احمدی نیز ادعای واگذاری بحرین در قبال جزایر را رد کرد و گفت: رابطهی بحرین با سه جزیره، قطعا درست نیست. تیم مذاکراتی متفاوت بود، همزمان نبود. ما با جدیت و قاطعیت باید تاکید کنیم که این دو هیچ ربطی به همدیگر نداشتند.
سیاست فارسیزدایی از خلیجفارس
در بخش دیگری از این نشست کوروش احمدی در پاسخ به اینکه انگلیس چگونه خلیج فارس را ترک کرد که اینچنین آتش زیر خاکستر منطقه ماند اظهار داشت: انگلیس از قرن هجدهم و نوزدهم فارسیزدایی را در منطقهی وسیعی از هند تا خلیج فارس شروع کرد. چارلز بلگریو که (حدود سی سال) نمایندهی انگلیس در بحرین بود اقدامات بسیار وسیعی در این زمینه انجام داد. از طرف دیگر انگلیس یک مسئلهی حادی که در مورد قضیهی خلیجفارس داشت عهدنامهی ۱۸۹۲ بود، این عهدنامه شیوخ را تحتالحمایهی انگلیس قرار داده بود. شیوخ طبق این عهدنامه مکلف بودند که هیچ بخشی از قلمروی خودشان را به هیچ کشور خارجی منتقل نکنند مگر با اجازهی انگلستان. این عهدنامه در دوم دسامبر ۱۹۷۱ [روز تاسیس امارات] یعنی سه روز پس از اعادهی حاکمیت ایران بر جزایر منقضی میشد؛ بنابراین ایران در این زمان محدود باید قضیهی جزایر را حل میکرد و اصرار هم داشت که این مسئله را مادام که انگلیس عهدهدار امور شیوخ است با انگلیس تمام کند و نماند برای بعد از دوم دسامبر که شیوخ مستقل میشوند. یعنی تا دوم دسامبر شیوخ اهلیت حقوقی لازم را برای اینکه با کشور خارجی وارد مذاکره شوند نداشتند و طبیعتا انگلیس باید این کار را به جای آنها انجام میداد. از طرفی انگلیسیها هم به ایران اصرار میکردند که ما دوم دسامبر از منطقه بیرون میرویم، آن وقت شما هرکاری میخواهید بکنید. بروید با قوهی نظامی آنجا را تصرف کنید، خودتان میدانید. این در اسناد موجود است. اگر چنین اتفاقی میافتاد یک درگیری جدی بین ایران و شیوخ درمیگرفت.
شیخ سقر حاکم راسالخیمه که به او میگفتند «بناپارت خلیجفارس» در آن برهه دائم طرابلس، لیبی یا بغداد بود و هیچ جور حاضر نمیشد مذاکرهای در مورد تنب بزرگ و کوچک انجام دهد و در نتیجه فقط شیخ خالد [حاکم شارجه] که البته او هم قاسمی است حاضر به مذاکره در مورد ابوموسی شد که از آن نیز جز این یادداشتتفاهمی که الان وجود دارد چیز بیشتری بیرون نمیآمد. این یادداشتتفاهم یک راهحل نصفه نیمه در مورد حاکمیت است. برای ایران هم مهم نبود چون دنبال این بود که اقتدار خودش را در خلیجفارس حفظ کند. البته یک سری پیشنهاداتی طرف مقابل ارائه کرد مثل تقسیم یا اجاره جزایر به ایران و… که ایران قبول نکرد چون این به معنای تایید ادعای طرف مقابل بود. بعد هم که بحث یادداشت تفاهم پیش آمد این بحث منتفی شد. انگلیس خودش را در چنین موقعیتی قرار داد که در نتیجهی خارج شدنش هم مسئلهی بحرین را به شکلی در ذهن ایرانیان زنده نگه دارد و هم در مورد جزایر راه پس و پیشی نگذارد که نتیجهاش وضعیتی شد که ما الان امروز با آن مواجهیم.
تفرشی نیز در پاسخ به سؤالی درباره اقدامات انگلستان پیش از خروج که منجر به ماندن استخوان لای زخم منطقه شد گفت: در اسناد انگلیسی اشاره میشود که مصلحت انگلیس این است این موضوع برای بریتانیا به عنوان «Un finish business» بماند یعنی موضوع تمامنشده یا همان استخوان لای زخم.
مسئله تقسیم بالمناصفه منابع مغایرتی با حاکمیت ایران ندارد
در پایان بخش تاریخی این نشست کوروش احمدی در پاسخ به این پرسش که آیا تقسیم بالمناصفهی منابع ابوموسی با شارجه که در یادداشتتفاهم سال ۵۰ آمده حاکمیت ایران را بر این جزیره نقض نمیکند پاسخ داد: این یک امر حقوقی است که در جاهای دیگر هم سابقه دارد، یعنی مغایر با حاکمیت یک کشور بر یک محل نیست و هیچ مغایرتی با حاکمیت ایران ندارد.
۲۵۹