آیا آمریکا خود را عامل کودتا نمی داند؟/ خروج از روش های علمی در تبیین سقوط دولت مصدق

عدم اشتراک لفظی در باره به کارگیری لفظ کودتا تنها می تواند در میان عالمان یک کشور سیاست زده و جناح زده رخ بدهد که به اظهارات و اسناد یک کشور ابرقدرت نظام و اقتصادی، و سازمان جاسوسی آن یعنی سیا، وقعی نمی نهد و توجه نمی کنند که آنان خود ۲۸ مرداد ۳۲ را کودتا، و خود را با افتخار عامل آن معرفی کرده اند. 

آیا آمریکا خود را عامل کودتا نمی داند؟/  خروج از روش های علمی در تبیین سقوط دولت مصدق

 گروه اندیشه:  هرچند در  ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ مصادف با ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷ وزارت امور خارجه آمریکا برای نخستین بار کتاب اسناد مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را که به سرنگونی دولت محمد مصدق منجر شد منتشر کرد، اما این که کتاب مذکور، شامل همه اسناد در باره این واقعه تاریخی مهم است یا خیر هنوز در هاله ای از ابهام است. چرا بعد از گذشت این همه سال هنوز اسناد این کودتا به طور کامل منتشر نشده است؟ به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مورخان معتقدند در فردای کودتا، جنگ روایت ها آغاز شد که از جمله آن ها می توان به روایت قیام مردم علیه مصدق و یا برکناری او نیز اشاره کرد. اما به نظر می رسد مانند دیگر حوادث تاریخی، کودتای ۲۸ مرداد نیز، گذر زمان شامل حال آن شده، و دگرگونی ها زمان، رنگ خود را بر آن می زند. به عبارت دیگر، گاه این زمانه است که بر پیشانی افراد، مهر هویتی خود را ثبت می کند. از این رو نباید از نظر دور داشت که  گذشت زمان و دور شدن از واقعه، این فضا را فراهم می کند که شرایط برای پوشاندن لباس تحریف بر وقایع مهیا شود. توجه به تاویل به جای توجه به سند، حاکم شدن نظریه توطئه در انتشار اسناد، شخصی شدن واقعیت و ایدئولوژیک ساختن آن، عدم به کار گیری دیدگاه انتقادی در فهم پدیده تاریخی، از مواردی هستند که نویسنده معتقد است فهم درست نقاط ضعف و قدرت نهضت ملی نفت را ناممکن و پدیده مذکور را در چارچوب وضعیت صفر و یک ممکن کرده است. این وضعیت در باره تشخیص این که کودتایی رخ داده یا نداده نیز موثر است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 
***
۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کودتا بود یا نبود؟
در جریان‌ها و اتفاق‌های ریزودرشت تاریخ ایران، رخداد کودتای ۲۸ مرداد نیز شامل اصل تغییر زمان شده، و برای برخی ماهیت آن رنگ عوض کرده تا جایی که  اکنون برخی مطرح می کنند اساسا کودتایی رخ نداده است.  پیش از این در شرایط پسا انقلابی، با نفی کامل عملکرد مصدق، اما کودتا مورد تصدیق واقع می شد. اکنون در مرحله دوم این فضا، در معرض تطور برداشت تاریخی قرار داریم که بر اساس آن همه طرف های منازعه در باره کودتای ۲۸ مرداد را در کشور را دربرگرفته است. بر این اساس، خروج از این وضعیت برای برخی در افکار عمومی، به ویژه نسل های دهه ۷۰ و ۸۰ به مثابه نفی همه چیز شده است از جمله نفی کودتا و تاریخ آن. و همزمان شاهدیم علم نیز به تدریج از مد زمانه تبعیت می کند. در پرتو چنین شرایطی است که جریان مسلط که شامل اغلب محققانی می شود که کودتا را عامل سقوط دولت مردمی مصدق می دانند، صدایش در برابر سخنان شبه علمی برکناری دولت مصدق و یا سقوط در برابر قیام مردمی، کوتاه شده است.  
 فضای پساانقلابی آن اندازه بغرنج شده که حتی به بدیهی ترین اصول تاریخ پژوهی نیز وقعی نهاده نمی شود؛ چه از سوی برخی عالمان و چه بخشی از افکار عمومی. نشانه آن این است که وقتی  صحبت از اسناد کودتای ۲۸ مرداد به میان می آید، حتی به  اسناد موثق در دسترس انیز اهمیتی داده نمی شود. فرقی نمی کند راویان و تحلیلگران چه می گویند، کارنامه آمریکا ستیزی در فضای انقلابی، و پساانقلابی، نسل های دهه ۷۰ و ۸۰ از تاریخ نهضت ملی و اصولگرایی و اصلاح طلبی، رویگردان کرده است. از این منظر گاه به نظر می رسد شکل گیری گفتمان علمی، به گفتمان شبه علمی تحت سیطره چنین فضایی برای به دست آوردن کلیک بیشتر در فضای دیجیتال تبدیل شده است.    

برخی می‌خواهند با هر سند و تحلیلی ثابت کنند که در روز ۲۸ مرداد نه تنها هیچ کودتایی در ایران رخ نداده، بلکه یک برکناری ساده و در تحلیل های دیگری یک قیام ملی علیه دکتر مصدق رخ داده است. جنگ روایت ها پدیده ای است که در فردای وقوع کودتا آغاز شد.در علم تاریخ هر کسی می‌تواند با رعایت اصول و روش علمی نظریه و تحلیلی ارائه کند. اما نفی کنندگان نمی گویند چرا  در همه اسناد منتشر شده از سوی سیا، بر روی کلمه military coup به معنای کودتای نظامی تاکید کرده اند، آیا در برابر صراحت چنین کلماتی، جنگ روایت ها، و یا نظریه مرگ مولف برای ارائه برداشت و تفسیری دیگر مانند قیام ملی علیه دکتر مصدق مصداق دارد؟
با این همه اگر فرض محال را برآن بگیریم که کودتایی در کار نبوده است، آیا شک داریم از زمان اکتشاف نفت در ایران، حق مردم ایران به‌طورکامل پایمال شده است؟ آیا شک داریم کسی و یا کسانی و ملتی بوده اند که خواسته اند صاحب حق خودشان باشند و کسی حق زورگویی به آنها را نداشته باشد؟ آیا اسناد چیزی غیر از این می‌گویند؟ آیا عصر تحقیر آمیز واگذاری امتیازها در ایران پدیده ای تصنعی بوده که در عکس العمل به آن نهضت ملی نفت شکل می گیرد؟ درست است که در علم می توان روایت های روشمند له یا علیه یک واقعه مطرح کرد. ولی در عینیت ۴ سال حکومت دکتر مصدق که به نمایندگی از مردم،  خواهان تحقق حق مردم بود هم می توان شک کرد؟  
ماهیت سند با توجه به نظریه توطئه  
در سیستم های حکومتی توسعه یافته عنصر اصلی انطباق تحلیل بر اسناد در توضیح واقعیت، متکی بر موفقیت یا شکست پروژه ها از جمله پروژه کودتا در سیاست خارجی نیست، بلکه یک ملاک اساسی میزان انباشت علمی است که از طریق آن قادر خواهند بود با درس گیری از گذشته، سیاست ها و پروژه های دیگر را با موفقیت بیشتر به مرحله اجرا بگذارند. از این رو است در سیستم های پیشرفته علمی، جزییات باید برای کارشناسان این حوزه تقریبا بدون کم کاست از منظر نگارش علمی و ثبت وقایع روشن باشد. در قوانین ایالات متحده انتشار اسناد هر ۳۰ سال نشانگر پایبندی به این قاعده است که در باره کودتای ۲۸ مرداد این قاعده نقض و به بیش از دو ۳۰ سال افزایش یافت. بررسی اسناد مذکور نشان می دهد که تجربه کودتا در ایران، تا چه اندازه آمریکا را تشویق در پروژه کودتا در کشورهای دیگر از جمله شیلی کرده است. از این رو هیچ کشور توسعه یافته ای، به سادگی تن به انتشار اسناد کذب نمی دهد.
نظریه توطئه، در این باره بسیار کارگشا، و راحت کننده اذهان غیر محققانه است. هواخواهان نظریه توطئه، بیشتر مایلند اسناد را نه درنسبت با واقعیت که در نسبت با ذهنیت ایدئولوژیک خود و نه ذهنیت مساله مدار، ارزیابی کنند. این موضوع در بطن نظام هایی که خود را غیر ایدئولوژیک می دانند رخ می دهد. برای مثال « در سال ۱۹۸۹ برای اولین بار وزارت خارجه آمریکا بخشی از اسناد کودتا را منتشر کرد. اما در این اسناد، هیچ اشاره‌ای به نقش آمریکا و بریتانیا نشده بود. اسمی از سی‌آی‌اِی و یا ام‌آی‌۶، سازمان اطلاعات جاسوسی بریتانیا نیامده بود. حذف این اطلاعات از این مجموعه، برای مشاور ارشد آن به حدی گران تمام شد که او در اعتراض استعفا داد.» و «در واکنش به این حرکت کنگره آمریکا، قانونی تصویب  و دولت را موظف کرد تا اسناد مربوط به روابط خارجه خود را به طور درست و دقیق ثبت و به طور مرتب منتشر کند.» به عبارت دیگر، عدم اصل صداقت در تدوین اسناد ملی می تواند همه اسناد را زیر سوال برده، امکان تجربه اندوزه و ارائه پروژه های جدید را منتفی سازد.  همچنین برای پیروان نظریه توطئه و نگاه ایدئولوژیک، کتاب منتشر شده در آمریکا و عکس العمل های واقع شده، همه عناصری از یک سناریوی از پیش تعیین شده هستند. آنان نمی توانند به این سوال پاسخ بدهند که آیا این موضوع در باره کتاب های منتشر شده توسط دانشجویان پیرو خط امام در باره اسناد موجود در سفارت آمریکا حاکم است؟ و اگر حاکم است اساسا چرا آن همه اسناد به دست انتشار سپرده شد؟به طور طبیعی واضح است، که انباشت تجربه، و علم با اطلاعات غلط نه سرسازگاری دارد، و نه ممکن است. حال می خواهد این انباشت چه در اردوگاه شیطان باشد چه در اردوگاه حق.
با این همه اگر این اصول مسلم علمی را هم قبول نداشته باشیم، جای این سوال هنوز باقی است که در اسنادپژوهی انجام شده، بالاخره  حق مردم ایران قبل ، حین و بعد از سقوط دولت دکتر مصدق در چه شرایطی قرار دارد؟ آیا مبارزه با استعمار، و استعمار زدگی، در کنار استبداد جایگاهی ویژه در حرکت نهضت ملی نفت ایران داشته، یا نداشته است؟  
واقعیت ایدئولوژی زده و فارغ از نظام انتقادی
در بررسی تاریخی یک پیش نیاز تحلیلی و شناختی آن است که از شخصی کردن واقعیت پرهیز کرده، و با روش های علمی، به تشخیص واقعیت مشخص روی بیاوریم. در ایران مشخص کردن یک واقعیت تاریخی مانند واقعه ۲۸ مرداد بیشتر یک مسئله شخصی، سیاسی و یا جناحی تبدیل شده  تا یک پژوهش علمی. مثلاً فلان عالم دانشگاهی با گرایش خاص سیاسی آن‌را کودتا می‌نامد یا گرایش سیاسی مخالف آن‌را صرفاً یک برکناری ساده و معمولی دانسته و معتقد است مصدق پوپولیست و هوچی گر بوده است. نکته آن که از نظر شاه ایران، مصدق با عدم اطاعت از فرمان برکناری دست به کودتای نظامی زده است. این در حالی است که در تاریخ نظام های سیاسی، دولت های ملی، با توجه به پایگاه ملی خود، و استقلال از بیگانگان اساسا فاقد توانمندی در اعمال کودتا هستند مگر آن که تغییر ماهیت داده و همانند حکومت پهلوی با توجه به درآمدهای نفتی، تبدیل به دولت رانتیر شده، و با استقلال از ملت، با تکیه به قدرت نظامی و امنیتی ، امور کشور را اداره کنند. 
اینجا واقعیت شخصی شده نه مشخص. به این معنا از نظر علمی قابلیت بین الاذهانی از نظر سند و تحلیل مناسبات کودتا ندارد. و اساسا تاریخ قدرت خود را برای درس آموزی،به منظور برون رفت از وضعیت اکنون برای ساختن فردا از دست می دهد. حل مساله، اساسا ملاک نیست. غلبه قدرت مدارانه در جنگ روایت ها شرط عقلانیت ابزاری است. در این باره  تکیه به اسناد موثق در هر حادثه ای، جایگاه خود را از دست می دهد و برخی تحلیل ها، حضور کلمه کودتای نظامی، در اسناد منتشر شده در باره وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از سوی سیا را روشن نمی کنند؟ از این رو  حداقل عدم اشتراک لفظی در باره به کارگیری لفظ کودتا تنها می تواند در میان عالمان یک کشور سیاست زده و جناح زده رخ بدهد که به اظهارات و اسناد یک کشور ابرقدرت سیاسی ، نظامی و اقتصادی، و سازمان جاسوسی آن یعنی سیا، وقعی نمی نهد و توجه نمی کنند که آنان خود ۲۸ مرداد ۳۲ را کودتا، و خود را با افتخار عامل آن معرفی کرده اند. 
نکته مهلک تر آن است که با توجه به شخصی و جناحی شدن تاریخ سیاسی در کشورها از سوی عالمان ایدئولوژیک، امکان تحلیل انتقادی و یا بی‌طرفی علمی!  منتفی است. افراد یا خادم اند یا خائن. به ویژه از این منظر که یک سوی تحلیل انتقادی به سمت محقق است. زمانی که تعلقات ایدئولوژیک، محقق را به سوی هدف رهنمون می کند، امکان تشخیص اشتباه از سوی جناح خودی، توسط محقق به صفر می رسد. و اگر هم این تشخیص ممکن شود، معرفی تقصیرات جریان سیاسی متبوع خود، کار بسیار سخت و دشواری است؟ چنین وضعیتی در باره جنایات اسراییل در غزه به سهولت تمام رخ داد. گمان نمی رفت اندیشمندان برجسته جهانی مانند هابرماس و همکارانش، این گونه به دام  سیاست های جهانی بغلتند و روش های انتقادی را به بوته فراموشی بسپارند. این که می گویند تاریخ را فاتحان می نویسند، تا اندازه ای امری نادرست نیست و تاریخ پژوهی غیر انتقادی همواره مایل است، خود را طرف پیروز بداند. برای مثال برای ایرانیان اسکندر مقدونی در حمله به ایران مرتکب جنایت شده است، ولی فتح هند توسط نادرشاه افشار، بسیار شکوهمند است.
پیامد نگاه جناحی، صفر و یک سازی پدیده های تاریخی
حضور چنین نگاهی مبتنی بر صفر و یک سازی واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، باعث پیدایش مخالف و موافق  صددرصدی نیز شده است. زمانی که معتقدیم مصدق میهن‌پرست‌ترین فرد ، و یا او فردی خائن است، آیا می‌توانیم اشتباهات و عملکرد درست او را ارزیابی کنیم؟ 
 آزمایشگاه تاریخ آزمایشگاه فیزیک و شیمی و پزشکی نیست. در آزمایشگاهی که با اشیا سروکار داریم هیچ نوع وجدان و حسی تحریک نمی‌شود. اما آزمایشگاهی که با انسان روبه رو است سراسر پر از انواع وجدان و حس است.  با این همه در آزمایشگاه تاریخی و اجتماعی مطلق‌گرایی ممنوع بوده و  با نسبی‌گرایی همراه است که امکان فهم چگونگی حل مساله، از میان آن نمایان می شود تا جایی که می تواند برای امروز حرف داشته باشد.  
نتیجه‌گیری
یکی از مورخان ایرانی دکتر مصدق را دیکتاتور سپید نامیده بود. آیا چنین روایتی، زندگی رهبر نهضت ملی نفت را توضیح می دهد؟ به نظر نمی رسد. دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تألمات خود می‌نویسد: «و باز نظر به این‌که هیچکس غیراز خود مردم بیشتر به‌صلاح مردم عمل نمی‌کند دولت به‌وسیله رفراندم به‌خود مردم رجوع نمود که تکلیف کشور را تعیین نمایند چنانچه با بقای دولت موافقند رأی به انحلال مجلس بدهند والا دولت برود و مجلس به‌آنچه صلاح می‌داند عمل کند».
هیچ انتخاب و داور و تصمیم‌گیرنده‌ای بهتر و عاقل‌تری از مردم وجود ندارد. حتی اگر آن انتخاب و داوری و تصمیم‌گیری به‌ضرر مردم تمام شود. بهترین پاداش برای کسانی‌که به مردم اعتماد می‌کنند پشتیبانی مردم از آنهاست. دکتر مصدق همیشه برای مردم و با مردم بود. تصمیم و اراده و انتخابش برای مردم بود. حال شاید عده‌ای بر اساس برخی اسناد ثابت کنند که اصلاً این‌گون نیست. اتفاقاً اینجا و آنجا و چندین جای دیگر دکتر مصدق دقیقاً برخلاف مردم بود و حتی مردم را نادیده می‌گرفت.
  پیروان دکتر مصدق معتقدم که بهترین انتخاب و داوری نزد مردم است. این مردم هستند که از آن ابتدا دکتر مصدق را دوست داشتند و تا به امروز نیز داشته و با اطمینان در آینده هم خواهند داشت. کارشناسان بنویسند و بگویند که این‌گونه بود و آن‌گونه شد. اصل بر این است که دکتر مصدق زنده است و هنوز مورد بحث و بررسی. او کماکان  در لحظه  لحظه زندگی مردم ایران حضور دارد. با این جمله که گفت: «بگذارید مردم آزاد باشند».
منابع:
۱. آبراهامیان، یرواند؛ کودتا؛ ترجمه محمدابراهیم فتاحی؛ نشر نی؛ چاپ اول ۱۳۹۲ تهران.
۲. آبراهامیان، یرواند؛ مردم در سیاست ایران؛ ترجمه بهرنگ رجبی؛ نشر چشمه؛ چاپ اول ۱۳۹۴ تهران.
۳. دو بِلِگ، کریستوفر؛ تراژدی تنهایی، زندگینامه سیاسی محمد مصدق؛ ترجمه بهرنگ رجبی؛ نشر چشمه؛ چاپ اول ۱۳۹۵ تهران.
۴. مصدق، محمد؛ خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق؛ انتشارات علمی؛ چاپ اول ۱۳۶۵ تهران.

بیشتر بخوانید:

 

۲۱۶۲۱۶

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *