الیکا عبدالرزاقی که این روزها تئاتر شاهلیر را روی صحنه دارد، با گذشت چند سال از پخش آخرین سریال تلویزیونیاش، حالا بیشتر در رئالیتیشوها حضور دارد که البته این تصمیمی اختیاری نبود، بلکه حاصل یک خلأ طولانی در پیشنهادهای بازیگری بود؛ خلأیی که او را ناگزیر به تغییر مسیر حرفهایاش کرد. حالا او از تجربهاش در این سالها، چالشهای فضای مجازی و دغدغههایش برای مرز باریک میان کمدی و لودگی میگوید.
نرگس کیانی: الیکا عبدالرزاقی این روزها، اجرایی آهنگین از تراژیکترین نمایشنامه ویلیام شکسپیر؛ «شاه لیر» را روی صحنه سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر برده است. اجرای «شاه لیر» دومین تجربه کارگردانی اوست. عبدالرزاقی که در تجربه نخست نیز به سراغ شکسپیر رفته و «هملت» را روی صحنه برده بود معتقد است اگر بازیگری از عهده اجرای متون کلاسیک برآید از عهده اجرای هر متنی برخواهد آمد. او در این اجرا از حضور احمد ساعتچیان در نقش لیر و چهرهای چون رضا یزدانی به عنوان خواننده و بازیگر بهره برده است. آنچه در ادامه میخوانید حاصل حضور الیکا عبدالرزاقی در کافهخبر کاویان گلد است به بهانه کارگردانی و بازی در نمایش «شاه لیر».
الیکا عبدالرزاقی و الهام اخوان روی صحنه نمایش «شاه لیر»
شما در نخستین تجربه کارگردانیتان، «هملت» شاهکار شکسپیر و در دومین تجربهتان، «شاه لیر» دیگر شاهکار او را برای بردن روی صحنه انتخاب کردید. بهعنوان سوال نخست، چرا شکسپپیر و چرا «شاه لیر»؟
این سوال همیشه برای من مطرح بود و کنجکاویام را برمیانگیخت که امین زندگانی چرا در موسسه سینمایش فقط و فقط بر روی متون کلاسیک کار میکند؟ نکتهای که متوجه شدم این بود که هنرجویان وقتی آثار کلاسیک را با لحن آرکائیکش به کلام خودشان تبدیل، درک و بیان میکنند، به راحتی از عهده دیگر دیالوگها برخواهند آمد. این اتفاقی است که اگر رخ نداده باشد، خلأ آن را حتی در بیان بازیگران پیشکسوت احساس میکنید. درواقع، بازیگر حتی اگر پیشکسوت باشد اما بر روی متون کلاسیک کار نکرده باشد، هنگام حضور روی صحنه در بیان دیالوگهای ثقیل دچار مشکل میشود. این در حالی است که آن دسته از بازیگران تئاتر که در آثاری متنوع ازجمله آثاری براساس متون کلاسیک بازی کردهاند، در این زمینه با هیچ مشکلی مواجه نمیشوند.
با ذکر این مقدمه، باید بگویم وقتی شما با نمایشنامهنویسی بزرگ چون شکسپیر مواجهاید، گویی هر روز چیزی تازه کشف میکنید. گویی تکتک دیالوگها و هر چیز دیگرِ اثر، مدام رنگی تازه به خود میگیرد. «شاه لیر» برای من فقط یک نمایشنامه بزرگ نیست، درواقع وقتی واردش شدم ابعادش برایم بسیار گستردهتر از آن چیزی شد که میدانستم و در موردش شنیده بودم. دلیل این که انتخاب اول و دوم من برای کارگردانی، نمایشنامههایی از شکسپیر بود در کنار آنچه گفتم، رویایی است که در سر دارم. این که گروههایی در ایران فعالیت کنند که همواره در حال اجرای اثری از این نمایشنامهنویس باشند. حالت ایدهآل من این است که اگر توریستی دلش خواست اثری از شکسپیر در ایران ببیند، چنین اثری همیشه روی صحنه باشد. میدانم که این رویاست که شما اگر خواستید اثری از شکسپیر ببینید بدانید که میتوانید به فلان سالن بروید. هرچند وقتی نمایشهایی در جهان هستند که چندین دهه به اجرای خود ادامه دهند و کماکان با استقبال مواجهاند و کسانی از نقاط دیگر دنیا برای تماشایشان به محل اجرا میروند، این رویا نباید رویایی دور از دسترس باشد. برای من بسیار هیجانانگیز است که چنین اتفاقی در کشور خودمان هم رخ دهد. پس به دو دلیلی که اشاره کردم، باز هم به سراغ شکسپیر رفتم.